﴿۴۵﴾ وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ

(۴۵) كساني كه پيش از آنها بودند (نيز آيات الهي را) تكذيب كردند در حالي كه اينها به يكدهم (از قدرت و نيروي آنان) نميرسند، (آري) آنها رسولان مرا تكذيب كردند و ببين مجازات من (نسبت به آنها) چگونه بود؟!

كسانى كه قبل از اينها بودند نيز آيات الهى را تكذيب كردند در حالى كه اينها از نظر قوت و قدرت حتى به يكدهم آنچه به اقوام پيشين داديم نمي رسند اما ببينيد سرنوشت آنها به كجا رسيد؟ آرى آنها رسولان مرا تكذيب كردند، بنگريد مجازات من نسبت به آنها چگونه بود؟!

شهرهاى ويران شده آنها در زير ضربات كوبنده مجازات الهى در نزديكى شما و در مسيرتان به سوى شام قرار دارد، آنها را آئينه عبرت بگيريد، و پندهاى لازم را از زبان اين ويرانه ها بشنويد، و سرنوشت خود را بر آن قياس كنيد كه نه سنت الهى تغيير پذير است و نه شما از آنها برتريد! (معشار) از ماده عشر و به همان معنى (يكدهم ) است . بعضى آن را به معنى (عشر عشر) يعنى يكصدم گرفته اند، ولى بيشتر كتب لغت و تفاسير همان معنى اول را ذكر كرده اند، ولى به هر حال اينگونه اعداد جنبه تعدادى ندارد، و براى تقليل است. در مقابل عدد هفت و هفتاد و هزار و مانند آن كه براى تكثير ميباشد.

بنابراين مفهوم آيه اينست كه ما گردنكشان نيرومندى را در هم كوبيديم كه اينها جزء كوچكى از قدرت آنها را ندارند!

نظير همين معنى در آيات متعدد ديگر قرآن وارد شده ، از جمله در آيه 6 سوره انعام ميخوانيم :

سوره ۶: الأنعام

أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِمْ مِدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ﴿۶﴾

آيا مشاهده نكردند چقدر از اقوام پيشين را هلاك كرديم اقوامى كه از شما نيرومندتر بودند، امكاناتى به آنها داده بوديم كه به شما نداديم ، بارانهاى مفيد پي درپى براى آنها فرستاديم ، و نهرها از زير درختان باغهاى آنها جارى ساختيم ، اما به هنگامى كه طغيان كردند آنان را به خاطر گناهانشان نابود كرديم و گروه ديگرى بعد از آنان به وجود آورديم .

نظير همين معنى در آيات 21 سوره مومن ، و آيه 9 سوره روم ، نيز وارد شده است .

بعد فرمود رسول من! اينها با همين قدرتي كه دارند تنها تو نيستي كه تو را ساحر مي‌دانند تنها قرآن نيست كه آن را سِحر مي‌دانند درباره انجيل و تورات هم همين حرف را زدند درباره موسي و عيسي(عليهما السلام) هم همين حرف را زدند درباره انبياي ديگر و صحف آسماني هم همين دو مطلب را داشتند.

ولي اينها كه وضع مالي‌شان يك مقدار روبه‌راه است و مغرور قدرت مالي و تكاثرشان هستند به اينها اعلام بكن, قبل از اين صناديد قريش, كساني بودند كه انبياي الهي را تكذيب كردند آنها را به سحر و شعبده متهم كردند كُتب آسماني آنها را به اِفك مفترا متّهم كردند اين كارها را كردند; ولي طولي نكشيد كه ما همه اينها را خاك كرديم.

آنهايي كه قبل از اينها بودند و درباره انبياي گذشته بدرفتاري مي‌كردند قدرت آنها چند برابر قدرت متمكّنان عصر تو بود ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ﴾. يعني اين صناديد قريش, اين مترفين, اين مسرفين, اين سرمايه‌داران حجاز، يك دهم قدرت قبلي‌ها را نداشتند ما همه آ‌نها را از بين برديم, اينها به چه چيزي مي‌خواهند بنازند.

در جريان قارون هم گذشت قارون با اينكه ﴿وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ گنجینه های مال و ثروت, آن اندازه به او دادیم که حمل کلیدهایش بر گروهی نیرومند گران و دشوار می آمد [36] در همان بخش قارون گذشت كه ما كساني را هلاك كرديم كه ﴿أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعاً﴾ [37].

http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=28&ayat=%DB%B7%DB%B6&user=far&lang=far&tran=2

اين‌طور نبود كه قارون از همه سرمايه‌دارتر و مقتدرتر از نظر اقتصادي باشد. ما كساني را, قبل از او خاك كرديم كه از او متمكّن‌تر و مقتدرتر بودند. پس قارون نه اول بود نه آخر، اينها هم نه اول هستند نه اخر.

قبلاً هم گذشت كه طرزي اينها را از بين برديم كه ﴿جَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ﴾ [14] اينها فقط اسمشان در لابه‌لاي تاريخ است يك پژوهشگر تاريخي بايد نبش قبر بكند و كتاب‌هاي تاريخ را ورق بزند تا بفهمد در اين سرزمين چه كساني بودند. فقط در كتاب‌هاي تاريخ اسمشان مانده يا دارد ﴿كَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ (گوئي) هرگز نبوده است﴾ [15] يعني طرزي ما اينها را ريشه‌كن كرديم با همه سوابق چند قرني كه اينها داشتند گويا اصلاً ديروز در اين سرزمين نبودند. مثالش قبلاً ذكر شد كه اگر يك درخت چنار كهنسالي را كسي بِكَند مدت‌ها جايش خالي است اما يك عَلف يك سانتي كه كنار نهر روئيده آدم بِكَند، جايي را اشغال نكرده كه حالا جايش خالي باشد فرمود … ما طرزي ريشه‌كن كرديم كه گويا اصلاً ديروز در اين سرزمين نبودند ﴿كَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ﴾ غَنِي بالمكان يعني ديروز در اين مكان بود، گويا اصلاً ديروز در اين مكان نبود خب اين علف يك سانتي وقتي از كنار جوي كَنده بشود خب جايي ندارد كه نشان بدهد قبلاً وجود داشته.

الآن شما اهرام مصر را هم كه مي‌بينيد، مي‌بينيد انسان متحيّر است … در بخش‌هايي كه مربوط به قوم عاد بود فرمود: ﴿الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلاَدِ كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود [18].

قبل از شما مرداني بودند كه شما الآن مي‌رويد دامنه كوه ويلا مي‌سازيد آنها كساني بودند كه از كوه ويلا مي‌ساختند ﴿وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً فَارِهِينَ شما از كوهها خانه‏ هائي مي‏تراشيد و در آن به عيش و نوش ‍ مي‏پردازيد (قوم ثمود) [26]

https://www.youtube.com/watch?v=W7s6RS0czwY&ab_channel=TNC

فرمود شما الآن حداكثر سرمايه‌تان اين است كه در دامنه كوه ويلا مي‌سازيد اما آنها به ‌قدری مقتدر بودند كه اين كوه با اين عظمت، اين سنگ‌ها با اين عظمت و ستبري را مي‌تراشيدند به صورت اتاق‌هاي متعدد و از همين‌ها خانه مي‌ساختند ما آنها را خاك كرديم.

فرمود: ﴿فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ﴾ در غالب اين بخش‌ها مسئله تكذيب رسل را تكرار مي‌كند تا معلوم بشود كه منشأ همه خطرها همان تكذيب رسل است و كج‌دهني نسبت به دستورات ذات اقدس الهي. همين آيه 45 اوّلش تكذيب، آخرش تكذيب. اين تكذيب را دو بار در يك آيه يك خطّي ذكر فرمود.

تکذیب رسل فقط مربوط به زمان پیامبران نمیشود. امروز که پیام آنها به دست ما رسیده است نیز ما میتوانیم آنها را تکذیب بکنیم

پرسش: اين آيه برای همه زمان ها جاری است ؟

پاسخ: براي همه هم هست منتها ما حالا اينها را افسانه مي‌دانيم گاهي مي‌بينيم فلان‌جا زلزله آمده اينها را خيال مي‌كنيم يك حوادث عادي است. چيزي در عالَم حادث عادي نيست.