(33) وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي وَأَقِمْنَ
(33) وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي وَأَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً(۳۳) و در خانه هاي خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را بر پا داريد و زكاة را ادا كنيد، و خدا و رسولش را اطاعت نمائيد خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهلبيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد. اصرار قرآن به همسران پيامبر به صورت صريح كه شما اين كار را نكنيد معلوم ميشود فتنهاي در پيش است. فرمود همسران پيامبر! شما در مسائل سياسي، خودتان را به ميدان نكشانيد در خانههايتان بنشينيد. خب اين ناظر به جنگ جمل است. اين معلوم ميشود چنين فتنهاي در كار بود چنين خطري در پيش بود قرآن كريم پيشبيني كرد. فرمود در خانههايتان بنشينيد مبادا بيرون بياييد مبادا فتنه كنيد فرمود: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ در خانههايتان باشيد، در خانههايتان باشيد يعني رفت و آمد نكنيد. يعني در مسجدها نرويد اينكه نبود،با فاميلهايتان صِله رحم نداشته باشيد اينكه نيست. يعني در مسائل سياسي وقتي كه شما را خواستند به جنگ جمل بكشانند مواظب باشيد. خب اينطور تعبير معلوم ميشود قضيهاي در كار است وگرنه به طور عادي آيه نازل بشود كه شما در خانههايتان باشيد يعني چه.﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ دو قرائت شده يكي قَرْنَ، يكي قِرنَ، قَرْنَ يعني قرار و آرامشتان را در اين بيوت حفظ كنيد، قِرن از وَقَرَ، يَقِرُ يعني وقارتان را در بيوت نبوي حفظ كنيد. اين دو وجه را هم مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) در تبيان نقل كرده هم ديگران.شما اسلامي حرف بزنيد و جاهلي فكر بكنيد اينچنين نباشد ﴿وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي﴾. اگر مسلمانيد هم اسلامي حرف بزنيد هم اسلامي فكر بكنيد. اگر اسلامي حرف زديد جاهلي عمل كرديد ميشود تبرّج جاهليّت، يعني به نحو جاهليّت ظاهر بشويد. كسي كه حجاب را رعايت نميكند، بدحجاب يا بيحجاب است، اين اسلامي حرف زد ولي تبرّج جاهلي كرد این اشتباه استمستحضريد كه صداي زن مثل مو و بدن او نيست كه عورت باشد، نگاه به مو و نگاه به بدن زن جايز نيست. اما صداي زن، عورت نيست مثل موي زن نيست مثل بدن زن نيست كه شنيدنش مشكل داشته باشد لذا فرمود: ﴿وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾ [5] از اين جهت هم گفتن جايز است هم شنيدن لكن تبرّج جاهلي ممنوع است.تبرج به معنى آشكار شدن در برابر مردم است ، و از ماده برج گرفته شده كه در برابر ديدگان همه، ظاهر است . اين جاهليّت اُوليٰ را هم مرحوم شيخ طوسي هم سيدناالاستاد هم بزرگان ديگر گفتند آن جريان بين آدم و نوح و اينها نيست همين جاهليّت قبل از اسلام است [20]. يادتان است در جاهليت چه بود اين كار را نكنيد خب اين منفي و نهي.اما اينكه منظور از جاهليت اولى چيست ؟ ظاهرا همان جاهليتى است كه مقارن عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بوده ، و به طورى كه در تواريخ آمده در آن موقع زنان حجاب درستى نداشتند، و دنباله روسريهاى خود را به پشت سر مى انداختند به طورى كه گلو و قسمتى از سينه و گردنبند و گوشواره هاى آنها نمايان بود، و به اين ترتيب قرآن همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را از اين گونه اعمال باز مى دارد.بدون شك، اين يك حكم عام است، و تكيه آيات بر زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عنوان تاكيد بيشتر است ، درست مثل اينكه به شخص دانشمندى بگوئيم تو كه دانشمندى دروغ مگو، مفهومش اين نيست كه دروغ گفتن براى ديگران مجاز است ، بلكه منظور اين است كه يك مرد عالم بايد به صورت مؤ كدتر و جدي ترى از اين كار پرهيز كند.به هر حال اين تعبير نشان مى دهد كه جاهليت ديگرى همچون جاهليت عرب در پيش است كه ما امروز در عصر خود آثار اين پيشگوئى قرآن در دنياى متمدن مادى را مى بينيم ، ولى مفسران پيشين نظر به اينكه چنين امرى را پيش بينى نمى كردند، براى تفسير اين كلمه به زحمت افتاده بودند لذا جاهليت اولى را به فاصله ميان آدم و نوح ، و يا فاصله ميان عصر داود و سليمان كه زنان با پيراهنهاى بدن نما بيرون مى آمدند، تفسير كرده اند، تا جاهليت قبل از اسلام را جاهليت ثانيه بدانند!.ولى چنانكه گفتيم نيازى به اين سخنان نيست ، بلكه ظاهر اين است جاهليت اولى همان جاهليت قبل از اسلام است كه در جاى ديگر قرآن نيز به آن اشاره شده است (سوره آل عمران آيه 154 و سوره مائده آيه 50 و سوره فتح آيه 26) و جاهليت ثانيه ، جاهليتى است كه بعدا پيدا خواهد شد (همچون عصر ما) بعد نسبت به خطوط كلي دين بالصراحه اين نماز و زكات را ذكر كرد. اگر در ميان عبادات روى نماز و زكات ، تكيه مى كند به خاطر آنست كه نماز مهمترين راه ارتباط و پيوند با خالق است ، و زكات هم در عين اينكه عبادت بزرگى است پيوند محكمى با خلق خدا محسوب مى شود.و اما جمله اطعن الله و رسوله يك حكم كلى است كه تمام برنامه هاى الهى را فرا مى گيرد.و طاعت خدا عبارت است از امتثال (فرمانبرداری) تكاليف شرعى او، و اطاعت رسولش به اين است كه آنچه با ولايتى كه دارد امر و نهى مى كند، امتثال شود، چون امر و نهى او نيز از ناحيه خدا جعل شده، خدا او را به حكم (النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم پيامبر نسبت به مؤ منان از خود آنها اولي است) ولى مؤمنين كرده، و فرمان او را فرمان خود خوانده. رهبريهاي او، امامت او، ولايت او، مطاع بودن او در مسائل سياسي و اجتماعي را گوشزد ميكند.اين دستورات سه گانه نيز نشان مى دهد كه احكام فوق مخصوص به زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيست ، بلكه براى همگان است هر چند در مورد آنان تاكيد بيشترى دارد.-------- به آن مکانی که چشمگیر است برج میگوییم سوره ۴: النساءأَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا ﴿۷۸﴾هر كجا باشيد شما را مرگ درمى يابد هر چند در برجهاى استوار باشيد و اگر [پيشامد] خوبى به آنان برسد مى گويند اين از جانب خداست و چون صدمه اى به ايشان برسد مى گويند اين از طرف توست بگو همه از جانب خداست [آخر] اين قوم را چه شده است كه نمى خواهند سخنى را [درست] دريابند (۷۸) سوره ۱۵: الحجروَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ﴿۱۶﴾ما در آسمان برجهائي قرار داديم، و آنرا براي بينندگان تزيين كرديم. (۱۶) وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۶۰﴾و زنان از كار افتاده اي كه اميد به ازدواج ندارند گناهي بر آنها نيست كه لباسهاي (روئين) خود را بر زمين بگذارند به شرط اينكه در برابر مردم خود آرائي نكنند و اگر خود را بپوشانند براي آنها بهتر است. و خداوند شنوا و دانا است. (۶۰)فرمود تبرّج جاهلي نداشته باشيد درباره ابودرداء نقل شده است كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به او فرمود: «إنّ فيك جاهلية» [6] يعني بعضي از تفكّرات جاهلي هنوز در تو هست از اينكه فرمود: ﴿لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي﴾ [7] معلوم ميشود جاهليّتي در اسلام هست كه اينها اسلامي حرف ميزنند و غير اسلامي عمل ميكنند اينكه درباره كسي كه وليّ عصرش را نشناسد امام زمانش را نشناسد آمده است «مَن مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» [8] همين است كسي كه وصاياي لازم و واجب دارد و حقوق مردم را رعايت نكند و بميرد «مَن مات بغير وصيّة مات ميتة جاهلية» [9] اينها جاهليّت اسلام است جاهليّت ثانيه و ثالثه است در برابر جاهليّت اُوليٰ. تا اينجا و همچنين آيه 34 كه فرمود: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَي فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ﴾ 22 ضمير جمع مؤنث سالم هست كه خوانديم يعني از آيه 28 فرمود: ﴿إِن كُنتُنَّ﴾، ﴿تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾، ﴿فَتَعَالَيْنَ﴾، ﴿أُمَتِّعْكُنَّ﴾، ﴿أُسَرِّحْكُنَّ﴾، ﴿وَإِن كُنتُنَ﴾، ﴿لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ﴾، ﴿مَن يَأْتِ مِنكُنَّ﴾، ﴿مَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ﴾، ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ﴾، ﴿وَقَرْنَ﴾، ﴿وَلاَ تَبَرَّجْنَ﴾، ﴿وَأَقِمْنَ﴾، ﴿وَأَطِعْنَ﴾ تا ﴿وَاذْكُرْنَ﴾ تقريباً 22 ضمير جمع مؤنث سالم است در اثنا ميبينيد ضمير جمع مذكر سالم شد كه هيچ ارتباطي با قبل و بعد ندارد معلوم ميشود اين يك مطلب جديد است مطلب تازه است مربوط به يك مخاطب ديگر است. اين ضمير جمع مذكر سالم است اين براي آن پنج نفر است تغليبش براي آن است كه چهار نفرشان مذكّرند، يك نفرشان صديقه كبرا(صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين) مؤنث است. حالا گذشته از آن هفتاد روايتي كه از طريق ما نقل شده است و روايات معتبري كه از طريق اهل سنّت نقل شده است كه اين را متواتر بيّنالرشد ميكند سياق آيه هم نشان ميدهد كه اين هيچ ارتباطي با قبل و بعد ندارد و دوتا حصر هم در آن هست يكي ﴿إِنَّمَا﴾ يكي اختصاص ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾.تعبير به انما كه معمولا براى حصر است ، دليل بر اين است كه اين موهبت ويژه خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است . برخيها گفتند اين براي ازواج النبي است ديگر فكر نكردند كه اين 22 ضمير قبل و بعد همه جمع مؤنث سالم است و اين ضميرهاي جمع مذكر سالم با آنها هماهنگ نيست. برخيها كه با اين اشكال روبهرو شدند گفتند ازواجالنبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و اهل بيت او وجود مبارك حضرت امير و صديقه طاهره و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) را هم شامل ميشود و وقتي زنها و مردها در جمعي حضور داشته باشند ضمير جمع مذكر آورده ميشود. اين راهحلّي است كه گروه دوم ارائه كردند خب جريان امّسلمه را كه خيليها نقل كردند در جريان كساء خود امّسلمه كه عرض كرد اجازه بدهيد من هم تحت كساء وارد بشوم فرمود اين مقام، مقام تو نيست «أنت إلي خير» [9] تو يك زن صالحه هستي اما اينجا جاي تو نيست. خب، همسر پيامبر كه بود، در آن محفل هم كه حضور داشت از پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم كه درخواست كرد، ولي حضرت فرمود اينجا جاي تو نيست خب اگر اين براي ازواجالنبي بود خب امّسلمه بايد حضور ميداشت معلوم ميشود كه اين طبق هفتاد روايتي كه از اين طرف آمده و روايات فراواني كه از طرف اهل سنّت آمده كه جمعاً به صورت يك خبر متواتر قطعيالسند و قطعيالدلاله است اين مخصوص علي و اولاد علي و فاطمه زهرا(صلوات الله عليهم اجمعين) است. آنها هيچ راهي ندارند، براي اينكه در خوبي امّسلمه، حرفي نبود. اما حضرت فرمود اين مقام، مقام تو نيست. بنابراين آنها راهي ندارند كه بتوانند اين ضمير جمع مذكر سالم را با قبل و بعد توجيه كنند.روايات بسيار فراوانى در مورد حديث كساء به طور اجمال وارد شده كه از همه آنها استفاده مى شود، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )، على و فاطمه و حسن و حسين را فرا خواند - و يا به خدمت او آمدند - پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) عبائى بر آنها افكند، و گفت : خداوندا! اينها خاندان منند، رجس و آلودگى را از آنها دور كن ، در اين هنگام آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس نازل گرديد.دانشمند معروف حاكم حسكانى نيشابورى (سنی) در شواهد التنزيل اين روايات را به طرق متعدد از راويان مختلفى گرد آورى كرده است .در کتب اهل سنتحدیث کساء در کتب حدیثی اهل سنت همچون صحیح مسلم،[۲۲] مسند احمد بن حنبل[۲۳] و اسد الغابة اثر ابن اثیر[۲۴] و منابع تفسیری آنها مانند جامع البیان اثر محمد بن جریر طبری،[۲۵] تفسیر القرآن العظیم اثر ابن ابیحاتم رازی،[۲۶] الکشاف اثر زمخشری،[۲۷] التفسیر الکبیر اثر فخر رازی[۲۸] و الجامع لاحکام القرآن اثر قرطبی،[۲۹] تفسیر القرآن العظیم اثرابن کثیر[۳۰] و الدرالمنثور سیوطی[۳۱] نقل شده است.ابن تیمیه در منهاج السنة[۳۲] و ابن حجر در الصواعق المحرقه[۳۳] سند این حدیث را صحیح شمردهاند.حدیث کساء در صحیح مسلم چنین نقل شده است: عایشه گوید:روزی رسول خدا بیرون آمد و عبائی نقشدار که از موی سیاه بافته شده بود، بر دوش داشت. ابتداحسن(ع) آمد، او را به زیر عبا جای داد؛ پس از او حسین(ع) آمد، او را هم به زیر عبا جای داد سپس فاطمه آمد و در زیر عبا قرار گرفت، بعد علی(ع) آمد و او را هم همراه دیگران زیر عبا؛ جای داد و فرمود: «إنّما یُریدُ اللّه لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطْهِیراً»در اينجا اين سؤ ال، جلب توجه مى كند كه هدف از جمع كردن آنها در زير كساء چه بوده ؟گويا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خواسته است كاملا آنها را مشخص كند و بگويد آيه فوق ، تنها درباره اين گروه است ، مبادا كسى مخاطب را در اين آيه تمام بيوتات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و همه كسانى كه جزء خاندان او هستند بداند.حتى در بعضى از روايات آمده است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سه بار اين جمله را تكرار كرد: خداوندا اهل بيت من اينها هستند پلیدی را از آنها دور كن (اللهم إن هؤلاء أهلُ بيتي و خاصتي فأًذهِب عنهم الرجسَ ، و طَهِّرهم تطهيراً ). در روايات فراوان ديگرى مى خوانيم : بعد از نزول آيه فوق ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مدت شش ماه، هنگامى كه براى نماز صبح از كنار خانه فاطمه (سلام الله عليها) مى گذشت صدا مى زد: الصلوة يا اهل البيت ! انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا: هنگام نماز است اى اهل بيت! خداوند مى خواهد پليدى را از شما اهل بيت دور كند و شما را پاك سازد.تنها سؤ الى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه چگونه در لابلاى بحث از وظايف زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مطلبى گفته شده است كه شامل زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نمى شود.پاسخ اين سؤال را مفسر بزرگ مرحوم طبرسى در مجمع البيان چنين مى گويد: اين اولين بار نيست كه در آيات قرآن به آياتى برخورد مى كنيم كه در كنار هم قرار دارند و اما از موضوعات مختلفى سخن مى گويند، قرآن پر است از اين گونه بحثها، همچنين در كلام فصحاى عرب و اشعار آنان نيز نمونه هاى فراوانى براى اين موضوع موجود است .مفسر بزرگ نويسنده الميزان پاسخ ديگرى بر آن افزوده كه خلاصه اش چنين است : ما هيچ دليلى در دست نداريم كه جمله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس ... همراه اين آيات نازل شده است ، بلكه از روايات به خوبى استفاده مى شود كه اين قسمت جداگانه نازل گرديده. اما به هنگام جمع آورى آيات قرآن در عصر پيامبر يا بعد از آن در كنار اين آيات قرار داده شده است .پاسخ سومى كه مى توان به اين سؤال داد اين است كه قرآن مى خواهد به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بگويد: شما در ميان خانواده اى قرار داريد كه گروهى از آنان معصومند، كسى كه در زير سايه درخت عصمت و در كانون معصومان قرار گرفته سزاوار است كه بيش از ديگران مراقب خود باشد و فراموش نكنيد كه انتساب او به خانواده اى كه پنج معصوم پاك در آن است مسؤليت هاى سنگينى براى او ايجاد مى كند، و خدا و خلق خدا انتظارات فراوانى از او دارند.پاسخ دیگری که شاید بتوان داد این است که جلوی تحریف این آیه گرفته شود
سید کمال حیدری
آیا سیاق آیۀ تطهیر، شامل زنان پیامبر هم می شود؟
https://www.youtube.com/watch?v=8egep2vVXOM&t=5s&ab_channel=%D8%B3%DB%8C%D8%AF%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C%D8%AF%D8%B1%DB%8C
حالا چگونه اين آيه در اينجا واقع شده است. همين بحث را در سورهٴ مباركهٴ «مائده» هم داشتيم در سورهٴ مباركهٴ «مائده» آيه سوم به اين صورت است صدرش اين است﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبْعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاَمِ ذلِكُمْ فِسْقٌ﴾http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=5&ayat=3&user=far&lang=far&tran=2 اين مضمون اين محتوا قبلاً هم نازل شده بود حالا هم نازل شده. بعد ميفرمايد: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ﴾ امروز كفار، ديگر از شما نااميد شدند. خب، براي اينكه ما گفتيم ميته حرام است كفار نااميد شدند؟ قبلاً هم كه گفتيم الآن هم كه گفتيم يعني ما با تحريم ميته، همه كفار ديگر از ما نااميد شدند با تحريم ميته حالا دين كامل شده اين معلوم ميشود كه يا با هم نازل نشدند جداگانه نازل شدند به دستور حضرت اينجا گذاشتند يا جمله معترضه است. فرمود، همه كفار، امروز از شما نااميد شدند اين معلوم ميشود جريان غدير را ميخواهد بگويد. بعد فرمود اين ميتهاي كه ما گفتيم حرام است اگر كسي مضطر شد عيب ندارد خب قبل از آن جمله، بعد از آن جمله، هيچ ارتباطي با جمله وسط ندارد. بعضى از مفسران رجس را در آيه فوق ، تنها اشاره به شرك و يا گناهان كبيره زشت همچون زنا دانسته اند، در حالى كه هيچ دليلى بر اين محدوديت در دست نيست ، بلكه اطلاق الرجس (با توجه به اينكه الف و لام آن الف و لام جنس است ) هر گونه پليدى و گناه را شامل مى شود، چرا كه گناهان همه رجسند، و لذا اين كلمه در قرآن به شرك ، مشروبات الكلى قمار نفاق گوشتهاى حرام و ناپاك و مانند آن اطلاق شده است (حج - 30 - مائده 90 - توبه - 125 - انعام - 145).تطهير به معنى پاك ساختن و در حقيقت تاكيدى است بر مساله اذهاب رجس و نفى پليديها.در حقيقت مفهوم آيه همان چيزى است كه در زيارت جامعه نيز آمده است:عَصَمَکمُ اللّهُ مِنَ الزَّلَلِ، وَآمَنَکمْ مِنَ الْفِتَنِ، وَطَهَّرَکمْ مِنَ الدَّنَسِ، وَأَذْهَبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرَکمْ تَطْهِیراً؛خداوند شما را از لغزشها حفظ كرد و از فتنه انحرافات در امان داشت ، و از آلودگيها پاك ساخت و پليدى را از شما دور كرد، و كاملا تطهير نمود. تفاوت تطهير در آيه مورد بحث با آيه شش سوره مائده:يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۶﴾اي كساني كه ايمان آورده ايد هنگامي كه براي نماز بپاخاستيد صورت و دستها را تا آرنج بشوئيد و سر و پاها را تا مفصل (يا برآمدگي پشت پا) مسح كنيد و اگر جنب باشيد خود را بشوئيد (غسل كنيد) و اگر بيمار يا مسافر باشيد يا يكي از شما از محل پستي آمده (قضاي حاجت كرده) يا با زنان تماس گرفته باشيد (آميزش جنسي كرده ايد) و آب (براي غسل يا وضو) نيابيد با خاك پاكي تيمم كنيد و از آن بر صورت (پيشاني) و دستها بكشيد، خدا نمیخواهد هیچ گونه سختی برای شما قرار دهد، بلكه ميخواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد شايد شكر او را بجا آوريد. (۶) خب اين چه تطهيري است (آنچه در آیه ۳۳ سوره احزاب آمده است) اگر تطهيرش تشريعي باشد كه در سورهٴ مباركهٴ «مائده» آيه شش بيان شده به نحوعام. يعني اينكه گفته شد وضو و امثال ذلك طهور است و مانند آن اين طهارت تشريعي است در بخش پايانی آيه شش سورهٴ مباركهٴ «مائده» اين است كه ﴿إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاَةِ﴾ اگر آب نيافتيد تيمّم بكنيد ﴿مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِنْ حَرَجٍ وَلكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ﴾ اين نه ﴿إنَّمَا﴾ اول در آيه 33 سورهٴ «احزاب» را دارد نه تخصيص ثاني (أَهْلَ الْبَيْتِ) را به همراه دارد هيچ حصري را به همراه ندارد، معلوم ميشود تشريعي است يعني خدا ميخواهد به وسيله دستوراتي كه داده است شما را پاك كند ﴿وَلكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ﴾ يعني ﴿يُرِيدُ﴾ به اراده تشريعي، همه شما را ميخواهد تطهير كند. حالا بعضي قبول می کنند بعضي نكول [ن ُ] می کنند. اما در جريان آيه محلّ بحث سخن از اراده تشريعي نيست اين اختصاص نشان ميدهد كه اراده، اراده تكويني است فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ﴾ فقط خدا اين را ميخواهد نسبت به چه كساني؟ فقط نسبت به شما پنج نفر ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ پس اين ﴿إِنَّمَا﴾ نشان ميدهد كه اين اراده، اراده تكويني است افاضه الهي است تطهير تكويني است همان مقام شامخ عصمت است اين ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ هم كه منصوب به اختصاص است يعني فقط درباره شماست ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. فعل هم اگر به صورت ﴿يُرِيدُ﴾ و «يُذهب» و «يطهّر» مضارع آمده است براي استفاده دوام تطهير است چون مستحضريد ممكن، حدوثاً و بقائاً نيازمند به عنايت الهي است، تفويض، باطل است. اينطور نيست كه خدا كمالي به كسي بدهد بعد او را رها كند همانطوري كه او «دائم الفيض علي البريّة اى خدايى كه فضل و كرمت بر خلق دايم است» است نسبت به كلّ نظام، او دائمالفيض است. اين بايد فعل مضارع باشد كه مفيد استمرار باشد نه اينكه چيزي را به اينها بدهد اينها بعد بتوانند خودشان را حفظ بكنند وگرنه ميشود تفويض و اين هم محال است لذا با فعل مضارع فرمود خدا اين كار را كرده. در جريان عصمت، همه اين بحثها به دفع برميگردد نه رفع نه يعني ـ معاذ الله ـ اينها رِجسي داشتند و بيطهارتي داشتند و خداي سبحان بخواهد آن رجس موجود را رفع كند يا آن قَذَر (پلید) موجود را، بلكه اين تطهير بكند يعني نميگذارد كه رجس، نميگذارد قَذِر به حرم امن اينها راه پيدا كند كه ميشود دفع مثل اينكه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) روزي هفتاد بار استغفار ميكردند. [12] يك وقت كسي بادبزن دستش است كه مگس نيايد يك وقت آن مگسپران دستش است كه مگسِ آمده را بپراند اين بادبزن كه دستش است براي دفع است اين حشره نيايد اين پشه نيايد، استغفار ذوات قدسي دفع است كه مبادا يك وقت پليدي و ناپاكي به طرف اينها راه پيدا كند. در جريان حضرت يوسف، فرمود ما كاري كرديم كه بدي به طرف او نرفت نه اينكه او به طرف بدي نرفتسوره 12: يوسفوَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ﴿۲۴﴾و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او میکرد چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود (۲۴) ﴿كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ﴾ [13] نه «لنصرفه عن السوء و الفحشاء» نفرمود ما او را از بدي منصرف كرديم فرمود اجازه نداديم بدي به طرف او برود خب اهل بيت كه به مراتب بالاتر از يوسف(سلام الله عليهم اجمعين) هستند غرض اين است كه اينگونه از اذهابها [ اِ ] (بردن) اينگونه از تطهيرها صبغهٴ دفعي دارد نه رفعي. براي اينكه اينها مخلَصاند و شيطان نسبت به اينها دسترسي ندارد. اين نه براي اينكه شيطان نسبت به او احترام ميكند، توانِ آن را ندارد. اينكه گفت: ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾ [14] براي اينكه آنها چيزي ميخواهند كه من بدلياش را ندارم. چيزي كه در دست من است آنها اين را عَفْطَةِ عَنْزٍ(آنچه در حالت عطسه از بينى بز خارج مى شود) [15] ميدانند. لذا من چطوري ميتوانم اينها را فريب بدهم.سوره ۳۸: صقَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿۷۷﴾فرمود پس از آن [مقام] بيرون شو كه تو رانده اى (۷۷) وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴿۷۸﴾و تا روز جزا لعنت من بر تو باد (۷۸)قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿۷۹﴾گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگيخته مى شوند مهلت ده (۷۹)قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ ﴿۸۰﴾فرمود در حقيقت تو از مهلت يافتگانى (۸۰)إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۸۱﴾تا روز معين معلوم (۸۱)قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۸۲﴾[شيطان] گفت: به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم كرد(۸۲) (ما یک دشمن قسم خورده داریم )إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿۸۳﴾مگر بندگان خالص شده ات را (۸۳)
پیامبر هر روز در نماز میخواندند که اهدنا الصراط المستقیم. آیا پیامبر در راه غیر مستقیم قرار داشتند و از خدا میخواستند اینگونه شوند یا برای پیامبر جنبه دفعی و دوام داشت چرا که طبق آیات سوره یس پیامبر بر صراط مستقیم قرار دارد ا
سوره ۳۶: يس
إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۳﴾
كه قطعا تو از [جمله] پيامبرانى (۳)
عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۴﴾
بر راهى راست (۴)
---------------------------
مثالي كه ميخواهيم ذكر بكنيم فقط همين الآن به ذهن آدم ميآيد و آن اين است كه ممكن است كسي هفتاد سال، هشتاد سال زندگي كند اصلاً به اين فكر نباشد كه با مادرش خلاف شرع انجام بدهد اصلاً در فكرش نيست كه بگوييم اين كار حرام است يا بد است خب اگر كسي مسموم بودن گناه را، زشتي گناه را اينطور بداند اصلاً به ذهنش نميآيد اينها ميگويند عَفْطَةِ عَنْزٍ است همان كه در قصه عقيل فرمود
خطبه 224
به خدا قسم اگر شب را به بيدارى به روى خار سعدان به روز آرم، و با قرار داشتن غلها و بندها به بدنم روى زمين كشيده شوم، پيش من محبوبتر است از اينكه خدا و رسولش را در قيامت ملاقات كنم در حالى كه به بعضى از مردم ستم نموده، و چيزى از مال بى ارزش دنيا غصب كرده باشم. چگونه به كسى ستم كنم براى وجودى كه به سرعت به سوى كهنگى و پوسيدگى پيش مى رود، و اقامتش در زير توده خاك طولانى مى شود؟
به خدا قسم عقيل را در اوج فقر ديدم كه يك من گندم از بيت المال شما را از من درخواست داشت، و كودكانش را از پريشانى فقر با موهاى غبار آلود و رنگهاى تيره، ديده، كه گويى صورتشان را با نيل سياه كرده بودند، عقيل به درخواستش اصرار، و سخنش را تكرار مى كرد، من به گفتارش توجه مى كردم، و او خيال مى كرد كه دينم را به او فروخته، و از راه و روشم دست برداشته و به خواسته اش تن مى دهم، در اين اثنا آهن پاره اى را گداخته و به بدن او نزديك كردم تا مايه عبرتش شود، ناگهان چون ناله بيمار از حرارت آن آهن پاره ناله زد، و نزديك بود از آن آهن گداخته بسوزد، به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگريند. اى عقيل، آيا تو در برابر آهن پاره اى كه انسانى آن را به شوخى و بازى بر افروخته ناله مى زنى، ولى مرا به جانب آتشى كه خداوند قهّار به جهت خشم خود افروخته مى كشانى؟ آيا تو از اين درد اندك ناله بزنى، و من از آتش سوزنده جهنم ناله نزنم؟
از اين شگفت انگيزتر داستان کسى است (اشعث بن قيس منافق) که نيمه شب در خانه را زد و ظرف سرپوشيده اى (پر از حلواى خوش طعم و شيرين) براى من هديه آورد. معجونى بود که من از آن متنفر شدم گويى با آب دهان مار يا استفراغ او خمير شده بود. به او گفتم: آيا اين هديه است يا زکات يا صدقه؟ که اين هر دو(زکات يا صدقه) بر ما اهل بيت حرام است. او گفت: نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.! گفتم: زنان بچه مرده بر تو گريه کنند آيا از طريق آيين خدا به سراغ من آمده اى تا مرا بفريبى؟ آيا تعادل فکرى خود را از دست داده اى يا جن زده اى يا بر اثر شدت بيمارى هذيان مى گويى؟ به خدا سوگند اگر اقليمهاى هفتگانه (روى زمين) را با آنچه در زير آسمانهايش قرار دارد به من داده شود که خدا را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى نافرمانى کنم هرگز نخواهم کرد. به يقين دنياى شما نزد من از برگ درختى که در دهان ملخى در حال جويدن باشد پست تر و بى ارزش تر است. على را با نعمتهاى فانى دنيا و لذتهاى ناپايدار آن چه کار؟! به خدا پناه مى بريم، از خواب رفتن عقل و لغزش هاى قبيح و زشت و در اين راه از او يارى مى طلبيم.
اين مالي كه تو آوردي زير لباس پنهان كردي اگر صدقه و صِله و اينهاست كه به ما نميرسد اگر قصد ديگري داري يعني قصد رشوه داري اين مثل آن است كه آن مار بزرگ يا مار عادي غذايي را بخورد بعد بالا بیاورد، بالا آورده آن را كسي خمير درست كند به آدم بدهد [20] خب آدم، بالاآوردهٴ خودش را نميخورد چه رسد به بالاآوردهٴ مار كه دو بار از مسير سم گذشت. اين مبالغه نبود در بيان نوراني حضرت، شاعرانه سخن نگفت كه «أحسن الشعر أكذبه یعنی نیکوترین شعر دروغ ترین شعرهاست» [21] اين، حقيقت گناه را ديد. خب اگر كسي حقيقت گناه را اينطور ببيند هرگز فكرش را نميكند. در تمام مدت عمر هيچ ممكن نيست يك مؤمن به اين فكر باشد كه با مادرش خلاف شرع بكند بعد بگويد «استغفر الله» اصلاً به ذهن كسي نميآيد از بس اين كار قبيح است آنها گناه را اينچنين ميدانند وقتي باطن گناه اينطور بود و اين قدر قَذِر و مسموم و كنيف بود اصلاً به فكرشان نميآيد اين مقام عصمت است.
اينها عالماً قادراً مختاراً ميتوانند خلاف بكنند اما ﴿عَلَي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّهِ﴾ هستند و هرگز خلاف نميكنند.
به اين ذوات قدسي خداي سبحان سِمت ميدهد.
به بعضيها خداي سبحان كرامتي داد يكي بلعم باعور در ميآيد يكي سامري در ميآيد اما پُست كليدي را خدا بخواهد به عنوان امامت به يك ذوات مقدس بدهد بايد احراز بكند كه اين به هيچ وجه بيراهه نميرود لذا به بلعمها به سامريها به خيلي از اين افراد ذرّهاي پُست كليدي نداد چون ميدانست اينها چه كارهاند ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ خدا بهتر مى داند رسالتش را كجا قرار دهد﴾ [23]
------------
ذکر دو شاهد ادبی آلوسی در دلالت آيهٴ تطهير بر عصمت همسران
آلوسی اصرار دارد كه اين ضمير جمع مذكر سالم كه دارد ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ [7] اين ضمير جمع مذكر سالم را انسان به اهل ميگويد شاهدي اقامه ميكند از سورهٴ مباركهٴ «طه» كه در آنجا وجود مبارك موساي كليم(سلام الله عليه) درباره همسرش و اهلش ضمير جمع مذكر سالم آورد چون كلمه اهل آمده آيه ده سورهٴ مباركهٴ «طه» اين است:
إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿۱۰﴾
هنگامي كه آتشي (از دور) مشاهده كرد و به خانواده خود گفت اندكي مكث كنيد كه من آتشي ديدم شايد شعله اي از آن را براي شما بياورم، يا به وسيله اين آتش راه را پيدا كنم. (۱۰)
خب ضمير جمع مذكر سالم براي اهل آورده اينجا هم ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ به مناسبت اهل، ضمير جمع مذكر سالم آمد مثل اينكه وجود مبارك موساي كليم از اهلش با ضمير جمع مذكر سالم ياد كرد.
در سورهٴ مباركهٴ «هود» هم آنجا ضمير جمع مذكر سالم آورد با اينكه محور اصلي، امرئه حضرت ابراهيم(سلام الله عليه) بود آيه 69 به بعد سورهٴ «هود» اين است:
وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ ﴿۶۹﴾
و محققا فرستادگان ما (فرشتگان آسمان) بر ابراهیم (خلیل) بشارت آورده و او را سلام گفته و او پاسخ سلام بداد، آن گاه ابراهیم بیدرنگ از گوشت گوساله کبابی آورد. (۶۹)
فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ ﴿۷۰﴾
و چون دید که آنان به طعام دست دراز نمیکنند آنان را بیگانه شمرد و در حال از آنها دلش متوحش و بیمناک گردید، آنان گفتند: مترس که ما فرستاده خدا به قوم لوط میباشیم. (۷۰)
وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ ﴿۷۱﴾
و زن ابراهیم ایستاده بود که (از فرط شوق) متبسّم گردید، پس ما آن زن را به فرزندی به نام اسحاق و سپس (فرزندش) یعقوب بشارت دادیم. (۷۱)
قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ ﴿۷۲﴾
زن گفت: ای وای! آیا میشود من بزایم با آنکه پیری سالخوردهام و شوهرم نیز مردی پیر و فرتوت است؟ این چیزی بسیار شگفتانگیز است. (۷۲)
قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ ﴿۷۳﴾
فرشتگان با او گفتند: آیا از کار خدا عجب داری؟ (عجب مدار) که رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است، زیرا خدا ستوده و بزرگوار است. (۷۳)
استشهاد آلوسي اين است با اينكه مخاطب، امرئه است معذلك ضمير جمع مذكر سالم آمده.
ادله نقض دو مورد مذکور برای همتايي ادبی با آيهٴ تطهير
اين ضمير جمع مذكر سالم در آيات محل بحث نشان آن نيست كه به همسران پيامبران توجهي نشده [8] هيچ كدام از اين دو شاهد ارتباطي با بحث ندارد اما جريان حضرت موساي كليم چه در آيه ده سورهٴ مباركهٴ «طه» چه در آيه 29 سورهٴ مباركهٴ «قصص»
فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿۲۹﴾
آنگاه که موسی عهد خدمت به پایان رسانیده و با اهل بیت خود (از حضور شعیب) رو به دیار خویش کرد (در راه) آتشی از جانب طور دید، به اهل بیت خود گفت: شما در اینجا مکث کنید که از دور آتشی به نظرم رسید (میروم تا) شاید از آن خبری بیاورم یا برای گرم شدن شما شعلهای برگیرم. (۲۹)
ما نميدانيم همراهان حضرت موسي چه كساني بودند. چه كسي جزء همراهان حضرت بود معلوم نيست. همسرش بود چند نفر از ياورانش بودند معلوم نيست كه چه كسي همراهش بود اينها اهل او بودند.
معمولاً در سفر طولاني و دريايي، انسان با يك همسر با يك بچه كه حركت نميكند شايد همراهاني هم داشته ما از كجا ميدانيم كه همراهاني نداشته.
اما در جريان سورهٴ «هود» آنجا هم مشخص است قصه حضرت ابراهيم است حضرت اسحاق است حضرت يعقوب، عيال حضرت ابراهيم هم هست خب اين همه هستند بعد فرشتهها گفتند: ﴿عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ اگر ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ گفتند، ﴿عَلَيْكُمْ﴾ گفتند بعد از اينكه نام مبارك حضرت ابراهيم گذشت، اسحاق گذشت، يعقوب گذشت، امرئه ابراهيم هم بود در اينجا جا براي تغليب هست.
ناتوانی امثال آلوسی از آوردن شاهدی با مشخصات ادبی آيهٴ تطهير
اما شما يك نمونه پيدا كنيد كه بيش از بيست بار ضمير جمع مؤنث سالم باشد چند بار هم ضمير مؤنث به عنوان ﴿نُؤْتِهَا﴾ [9] و مانند آن باشد در فضايي كه پيچيده است از ضمير جمع مؤنث سالم يك ضمير جمع مذكر سالم داشته باشيم، معلوم ميشود آنها، اين نيستند.
شما آن قصه سورهٴ «هود» را آورديد خب آنجا سهتا مذكّرند يك مؤنث جا براي تغليب است جريان سورهٴ «طه» و «قصص» را شاهد ميآوريد ما كه نميدانيم اهلي كه همراهان حضرت موسي بودند از مدين تا مصر سفر دريايي داشتند چند نفر بودند.
اين ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ همان اهل بيتي است كه در حديث شريف ثقلين آمده «إنِّي تاركٌ فيكم الثَّقَلينِ كتاب الله و عترتي أهل بيتي» [11] اين ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ همان است . اين بيت النبوّه است بيت الولايه است بيت الامامه است بيت العصمه است بيت الحجّه است اين بيت سنگ و گِل نيست كه جناب آلوسي ميگويد، ميگويد اين بيت، «بيت الطين و الخَشب» [12] است همين! خب اگر بيت طين و خشب (چوب) باشد كه ديگر در حديث ثقلين نميفرمود «أهل بيتي».
قبلاً بيوت بود به صورت جمع، بعداً هم بيوت هست به صورت جمع، وسطها اين بيتِ مفرد چه كار ميكند.
در همين آيه 33 فرمود: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ اين براي قبل، بعد هم در جريان رعايت بيت نبي آيه 53 فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ﴾ خب اين بيوتالنساء است مسبوق به جمع، ملحوق به جمع، وسطها مفرد اين معلوم ميشود اين بيت غير از آن بيوتالنبي است بله آنجا كه جناب آلوسي ميگويد بيت طين و خشب است درست است هم آن بيتي كه در ﴿قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ آمده بيت الطين و الخشب است هم بيتي كه در آيه 53 آمده ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ﴾ بيت الطين و الخشب است بله درست است اما اينجا كه نه مثل سابق است نه مثل لاحق است مفرد است معلوم ميشود بيت نبوت است بيت ولايت است.
پس بيوت گاهي مفرد است گاهي جمع، ضمير گاهي مؤنث است گاهي مذكر معلوم ميشود مطلب دوتاست.
روايت صحيح مسلم که زيد بن ارقم به صراحت ميگه همسران پيامبر جزو اهل بيت آن حضرت نيستند
https://www.youtube.com/watch?v=ZS6KcEQx2vs&ab_channel=%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D9%88%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%AA%DB%8C
جالب است که این روایت حدیث کسا هم از ام سلمه و هم عایشه نقل شده است گویی پیامبر چند بار این کار را انجام داده است
https://www.youtube.com/watch?v=4TwTfYJ8cXg&ab_channel=%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D9%88%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%AA%DB%8C
https://www.youtube.com/watch?v=ozUjvXGwvkI&ab_channel=%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D9%88%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%AA%DB%8C
استدلال ائمه به حدیث کساء
حضرت علی(ع) در بیان یکی از دلایل حقانیت خود به خلافت و جانشینی پیامبر(ص) از حدیث کساء یاد می کند و به خلیفه یادآوری می کند: «آیا آیه تطهیر برای من و خاندان و فرزندانم فرود آمده یا برای تو و خاندان و فرزندانت؟ گفت: بلکه تو و خاندانت. فرمود: تو را به خدا! آیا من و خاندان و فرزندانم در روز کساء مشمول فراخوانی پیامبر خدا (ص) بودیم که: «خداوندا! اینان خاندان منند که رهسپار به سوی تو هستند نه به سوی آتش» یا تو؟»[21]
همچنین حضرت علی(ع) در شورایی که خلیفه دوم برای تعیین خلیفه بعدی تشکیل داده بود به حدیث کساء برای برتری خود در امر حکومت و جانشینی پیامبر(ص) استشهاد کرد.[22]
زمانی که اصحاب پیامبر(ص) در مورد فضائل خود به همدیگر تفاخر می کردند حضرت علی(ع) در بیان برتری خود و اهل بیت(ع) خود از حدیث کساء یاد کرد.[23]
بعد از صلح امام حسن(ع) با معاویه، و بعد از سخنرانی معاویه، امام حسن(ع) سخنرانی کرد و بعد از ذکر آیه مباهله در شأن اهل بیت(ع) در بیان فضیلت خود و اهل بیت(ع) به حدیث کساء استدلال کرد.
حدیث شریف کساء ، محسن فرهمند
https://www.youtube.com/watch?v=S26khV9D72U&ab_channel=MohsenFarahmandAzad%2F%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF
حدیث کسای منقول در مفاتیح الجنان
حدیث کساء منقول در مفاتیح الجنان که امروزه مشهور شده، با آن تفصیل و عبارات در کتب معتبر شیعه و اهل سنت وجود ندارد.[۳۹] شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الآمال پس از اینکه اصل حدیث کساء را از احادیث متواتر دانسته، درباره حدیث کساء شایعشده مینویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کسا که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و میتوان گفت از خصایص کتاب منتخب طُرَیحی است.»[۴۰]
بسیاری از محدّثان شیعه همچون کلینی، شیخ طوسی، شیخ مفید، طبرسی و ابن شهر آشوب در کتب خود، حدیث کسا را با اختلاف تعابیر آوردهاند.[۴۱]
به گفته محمد محمدی ریشهری حدیث کسای شایعشده نخستین بار در کتاب «المنتخب فی جمع المراثی و الخطب»[۴۲] اثر فخرالدین طُرَیحی (درگذشت ۱۰۸۵ق) بدون سند و بعدها در کتاب «عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال»[۴۳] اثر عبدالله بحرانی اصفهانی با سند کامل نقل شده است.[۴۴] گفته شده شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان نیز این حدیث را در مفاتیح ذکر نکرده است، بلکه پس از رحلت او و برخلاف میلش به آن افزوده شده است.[۴۵]
ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید شیعه، سند «عوالم العلوم» را از جهاتی همچون فاصله زیاد برخی از راویان سند، مخدوش دانسته، ولی محتوای آن را بدون اشکال شمرده است.[۴۶] از نظر او با توجه به اهمیت بعضی از علما به قرائت این حدیث و «احادیث من بلغ»، به قصد رجا میتوان آن را برای برآورده شدن حاجات خواند.[۴۷] سیدمحمدصادق روحانی، از مراجع تقلید شیعه، سند صاحب عوالم را در نهایت اعتبار و راویان آن را ثقه شمرده است.[۴۸] از نظر وی این حدیث دارای مضامین عالیای است که در احادیث معتبر فراوان یافت میشود. ازاینرو تردیدی در محتوای حدیث نیز وجود ندارد.[۴۹]
قاعدهٔ من بلغ
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D9%87_%D9%85%D9%86_%D8%A8%D9%84%D8%BA
معنای حقیقی قرآن را اهل بیت میدانند برابر آیه :
سوره ۵۶: الواقعة
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿۷۷﴾
كه آن قرآن كريمي است (۷۷)
فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ﴿۷۸﴾
كه در كتاب محفوظ جاي دارد. (۷۸)
لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿۷۹﴾
و جز پاكان نميتوانند آن را مس كنند. (۷۹)
-------
https://www.youtube.com/watch?v=SbVzZejgV9M&ab_channel=VelayatTv
با توجه به این آیه سوره هود متوجه میشویم محدوده اهل بیت باز نیست و شامل تمام اعضا خانواده پیامبر نمیشود . تعریف اهل در قرآن با تعریف اهل در زبان عربی متفاوت است .
http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=11&ayat=40&user=far&tran=2
سوره ۱۱: هود
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ ﴿۴۰﴾
(اين وضع همچنان ادامه يافت) تا فرمان ما فرا رسيد و تنور جوشيدن گرفت، (به نوح) گفتيم از هر جفتي از حيوانات (نر و ماده) يك زوج در آن (كشتي) حمل كن، همچنين خاندانت را مگر آنها كه قبلا وعده هلاك آنان داده شده و همچنين مؤ منان را، اما جز عده كمي به او ايمان نياوردند (۴۰)
وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿۴۵﴾
نوح به پروردگارش عرض كرد پروردگارا! پسر من از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حكم كنندگان برتري. (۴۵)
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۴۶﴾
فرمود: اي نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحي است، بنابراين آنچه را از آن آگاه نيستي از من مخواه، من به تو اندرز ميدهم تا از جاهلان نباشي! (۴۶)
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۴۷﴾
عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه ميبرم كه از تو چيزي بخواهم كه از آن آگاهي ندارم، و هر گاه مرا نبخشي و بر من رحم نكني از زيانكاران خواهم بود. (۴۷)
عدم اثبات عصمت بعضی از اقسام ملائکه
فرشتههايي كه مأموران عرش و كرسي و وحي الهي و قضا و قدرند، بهشت و جهنم را تدبير ميكنند اينها معصوماند قرآن كريم دارد كه ﴿لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾ [1] كه درباره فرشتههاي مسئول جهنم است يقيناً فرشتههاي مسئول بهشت كه بالاتر از فرشتههاي مسئول جهنماند آنها هم مصداق ﴿لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ﴾ هستند و مانند آن. اما ملائكة الأرض آنهايي كه طبق تعبير نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) هر قطره باراني كه ميآيد مسئولي دارد [2] ملائكهاي كه كارهاي زميني را به اذن خدا تدبير ميكنند برهان قطعي بر عصمت آنها نيست چون تجرّد «فاقد ماده» قطعي آنها نظير فرشتههاي حامل وحي ثابت نشده بنابراين اگر درباره برخي از فرشتهها سخن از ترك اُوليٰ يا مانند آن مطرح است اگر درباره ملائکة الارض باشد دليلي بر نفي آنها نيست.
سوره ۶۶: التحريم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ﴿۶﴾
اي كساني كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگها است نگاهداريد، آتشي كه فرشتگاني بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند، و هرگز مخالفت فرمان خدا نميكنند و دستورات او را دقيقا اجرا مينمايند! (۶)
يك برهان عقلي براي عصمت اينها اقامه نشده يك برهان نقليِ قطعي براي عصمت اينها نقل نشده اگر روايتي يا تاريخي داشت كه فلان فرشته مثلاً ترك اُوليٰ كرد ما دليلي بر نفي آنها نداريم.
پرسش: جريان فُطْرُس ملك چه؟
پاسخ: آن هم همين طور است اولاً در آن دعاي سوم شعبان مَلك ندارد، دارد فُطرس، ندارد مَلك بود «عاذ فطرس بمهده» [6] بر فرض هم باشد جزء ملائكة الأرض است.
اللَّهُمَّ وَ هَبْ لَنَا فِي هَذَا الْيَوْمِ خَيْرَ مَوْهِبَةٍ وَ أَنْجِحْ لَنَا فِيهِ كُلَّ طَلِبَةٍ كَمَا وَهَبْتَ الْحُسَيْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ عَاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ
خدايا! ببخش بر ما در اين روز بهترين بخشش را، و برآور براى ما هر خواسته اى را، چنان كه حسين را به محمّد بخشيدى، و فطرس به گهواره اش پناهنده شد، و ما پناهنده به مزار اوییم پس از شهادتش، بر تربتش حاضر مى شويم و بازگشتش را انتظار ميكشيم، آمين اى پروردگار جهانيان.
https://fa.wikishia.net/view/%D9%81%D8%B7%D8%B1%D8%B3#cite_note-10