علم امام حسین
اگر اين حرف در اصول بود ديگر كتاب شهيد جاويد نوشته نميشد اگر اين را طلبه بداند و بفهمد زبانش را هم مواظب است ديگر نميگويد امام حسين ـ معاذ الله ـ نميدانست و اگر ميدانست چرا ميرفت! علم ملكوتي كه سند فقهي نيست غرض اين است كه مرحوم كاشفالغطاء(رضوان الله عليه) اين را مطرح كرده[9] و سند مرحوم كاشفالغطاء هم اين است كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود ما وقتي كه در جامعه داريم حكومت ميكنيم داريم بين مردم داوري ميكنيم «إنّما أقضي بينكم بالبيّنات و الأيمان» ما در محاكم كه به علم غيب عمل نميكنيم بيّنه كسي آورده عمل ميكنيم يمين آورده عمل ميكنيم جامعه را با علم ملكوتي مأمور نيستيم اداره كنيم يك وقت است معجزه اقتضا ميكند مطلب ديگر است خب طبق اين آيه يقيناً وجود مبارك پيغمبر از همه امور باخبر است فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ﴾ اين «سين», «سين» تحقيق است نه تسويف ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾[10] تحقيقاً خدا كار شما را ميداند تحقيقاً پيغمبر ميداند مسئله عرض اعمال يك خبر و دو خبر نيست الآن بسياري از اينها كه درباره امام زمان كار ميكنند فقط منتظر ظهور حضرتاند آن يك بركتي است اما عرض اعمال در آن اصلاً مطرح نيست كه همه كارهاي ما را نزد حضرت ميبرند حضرت باخبر است ما بايد چه كار كنيم خجالت نكشيم مشمول دعاي آن حضرت باشيم اگر امام زمان هست خب ميبيند ما چه ميكنيم وقتي ميبيند به حساب ما خواهد رسيد ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾ كه منظور از مؤمنون, اهل بيتاند[11] خب پس با اين آيه يقيني هر كاري كه ما ميكنيم پيغمبر ميبيند اما بالصراحه اعلام كرد مردم! ما در محكمه قضا در دستگاه قانونگذاري در دستگاه اجرائيات در دستگاه اداره زندگي كاري با علم غيب نداريم با علم غيب با شما عمل نميكنيم آن حساب قيامت دارد ما اگر بخواهيم مطابق با علم غيب عمل بكنيم كه همه شما مجبوريد كه اطاعت كنيد اينكه كمال از بين ميرود شما بايد آزادانه زندگي كنيد فرمود: «إنّما أقضي بينكم بالبيّنات و الأيمان» بعد فرمود اگر كسي شاهد دروغ آورد يا سوگند دروغ ياد كرد محكمه من به استناد بيّنه يا شاهد مالي را از كسي گرفته به او داد مبادا بگويد من در محكمه پيغمبر اين مال را از دست خود پيغمبر گرفتم اين «فإنّما قطعتُ له به قِطعةً مِن النّار»[12] اين شعلهاي است كه داريد ميبريد و من ميبينم شعله است ولي شما را آزاد گذاشتيم اگر اين طور نباشد كه بشر مجبور ميشود در اطاعت. در رسائل در كفايه اين بايد دهها بار گفته ميشد كه علمِ غيب ملكوتي امام براي ما ممّا لا ريب فيه است (اولاً) و اين فوقالحجّه است (ثانياً) اگر معصوم با علم غيب كه فلانجا زهر است فلانجا سمّ است فلانجا قتل است اگر ذات اقدس الهي دستوري ويژه بدهد بله, وگرنه آن حجّت شرعي نيست علمي كه حجّت شرعي نيست اگر در اصول دهها بار گفته ميشد ما ديگر خطر شهيد جاويد را نميداشتيم. خدا غريق رحمت كند سيدناالاستاد علامه طباطبايي را با چه تلاش و كوشش خواست اين مطلب را به راقِم آن كتاب بفهماند نتوانست سرّش اين است كه مطلب نويي است مطلب نو را شما يك بار, دو بار, ده بار هم بگويي حل نميشود اين چندين بار بايد در متون درسي گفته بشود اشكال بشود حل بشود تا جا بيفتد يك كاشفالغطاء ميخواهد يك فقيه فحل ميخواهد كه اين اصول را بازنويسي كند علم غيب سند فقهي نيست
فرض کنیم امام علی و شخصی که شقی ترین و دروغگو ترین انسان روی کره زمین است آمده اند دادگاه و بر سر زرهی دعوا دارند و شما قاضی دادگاه هستید. امام علی بیان میکند که من با چشمانم دیدم که این آقا زره مرا برداشته است ولی هیچ شاهدی ندارم. شما میدانید که امکان ندارد امام علی دروغ بگوید و شخص دیگر نیز شقی ترین و دروغگو ترین انسان روی کره زمین است. حق را به که میدهید؟ آیا علم شما در برحق بودن امام علی حجت فقهی برای شما می آورد که حق را به امام علی بدهید؟ از لحاظ فقهی شما باید بر اساس ظاهر عمل کنید و چون امام علی شاهدی ندارد حق را به شخص شقی بدهید هر چند کاملا مطمئن هستید که حق با امام علی است. بنابراین علم شما حجت فقهی برای شما نمی آورد بلکه عمل به ظاهر برای شما حجت فقهی هست. علم امام حسین نیز برای ایشان حجت فقهی نمی آورد بلکه عمل به ظاهر حجت فقهی و شرعی برای ایشان است. بنابراین این ایراد وارد نیست که داشتن علم امام حسین و رفتن به سمت کوفه به معنای خودکشی است.
|