﴿۳۰﴾ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ 

(موسي) گفت: حتي اگر نشانه آشكاري براي رسالتم براي تو بياورم ؟ 

مراد از شى ء مبين چيزى است كه ادعاى او را روشن كند و آن عبارت است از آيت رسالت، كه بر صحت ادعاى رسالتش دلالت كند، نه صحت معارف الهى كه رسالتش براى آن است، از قبيل توحيد و معاد و متعلقات آن، براى اينكه بيانگر آن معارف، حجت و برهان است و سيره انبياء در دعوتشان بر همين روش جريان داشته

و معناى جمله مورد بحث اين است كه موسى گفت : مرا از زندانيان مى كنى هر چند كه من چيزى ارائه دهم كه راستگويى و صدق ادعاى رسالتم را روشن سازد؟

 

When logic does not work, miracle is a must, for prophets’ miracle is real and true and people understand it easily.

وقتي وجود مبارك موساي كليم وارد شد مأموريت اينها اين بود كه بگويند: ﴿إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ٭ أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾[2] مأموريت آنها همراه با معجزات بود آنها آن سه, چهار كار را كردند يعني رفتند و گفتند ما رسول  هستيم  (يك) از طرف ربّ‌العالمين آمديم (دو) حوزه رسالت ما هم ابطال نظام برده‌داري است (سه) و آزادسازي خصوص بني‌اسرائيل است (چهار) اين گفته‌ها انجام شد منتها او نپذيرفت. مانده مسئله ﴿بِآيَاتِنَا﴾[3] وقتي وجود مبارك موساي كليم اين دعوتها را ذكر كرد فرمود ما دعوتمان با يك ادّعا همراه است ما شما را به توحيد دعوت كرديم و مدّعي رسالت هستيم و ادّعاي ما هم با معجزه ثابت مي‌شود ما اگر معجزه بياوريم باز حرفي داريد.

 

معجزه مربوط به خصوص مردم آن عصر نيست گذشته و آينده را هم در برمي‌گيرد احدي از غير انبيا و معصومين(عليهم السلام) قدرت ندارند آن كار را بكنند يعني راه علمي نيست

 

معجزه يعني كاري كه راه علمي ندارد راه فكري ندارد اين مطلب بارها گذشت؛ كسي ممكن نيست ساليان متمادي درس بخواند يا رياضت بكشد بتواند معجزه بياورد `1

 

 فرق بين كرامت و معجزه

 معجزه در اصطلاح علم کلام عبارت است از امری (فعل، سخن، شى‏ء) که ویژگى‏ها و عناصر زیر را داشته باشد:

 خارق عادت (خارق العاده) باشد. یعنى قوانین عادى طبیعت را نقض کند. البته معجزه به معنى انجام محال عقلى (مانند اجتماع دو نقیض) نیست بلکه ارتکاب محال عادى است و نیز معجزه به معنى شکستن مطلقِ قانون علیت نیست چرا که تحت قانون علیت عام (اعم از علت‌های شناخته شده و شناخته نشده) قرار دارد و علت آن امرى غیر مادى است.

 

معجزه در اندیشه مصباح یزدی

 .فرق معجزه با کرامت و ارهاص شناختن

 معجزه باید همراه با ادعای نبوت باشد، پس تنها فرق معجزۀ نبوی با کرامت در این است که کرامت، به رغم داشتن تمام ویژگیهای معجزه، ازجمله خارقالعاده و به اذن الهی بودن، با ادعای نبوت همراه نیست. بنابراین همۀکارهای خارقالعادهای که پیامبران، امامان و اولیای خدا به اذن الهی انجام میدهند، ولی همراه با ادعای نبوت نیست، کرامت به شمار میآید )مصباح یزدی، 1390 :308 

 

2 .فرق معجزه با ارهاص ارهاص از مادۀ رهص بهمعنای تأسیس است. اصطالح ارهاص، با عنایت به معنای لغوی آن، به وقایع خارقالعادهای گفته میشود که پیش از بعثت پیامبر برای ایجاد زمینۀ نبوت رخ میدهد؛ مانند حرکت ابر بالای سر حضرت برای سایه افکندن بر سر آن حضرت. بنابراین فرق معجزه با ارهاص در این است که معجزه بعد از بعثت پیامبر رخ میدهد، ولی ارهاص پیش از آن و برای ایجاد زمینه برای بعثت واقع میشود

 

در قرآن گرچه به ارهاص [ اِ ] تصریح نشده‌است ولی آیاتی از قرآن به وقایعی اشاره دارد که از ارهاصات پیامبران دانسته شده و یا می‌توان آن‌ها را از مصادیق ارهاص دانست.

عیسی(ع) بدون پدر متولد شد[۵] و در حالی که هنوز در گهواره بود سخن گفت.

زمانی که موسی(ع) متولد شد، خداوند به مادرش دستور داد که او را برای نجات از دست فرعون،‌ روی تخته‌ای گذاشته و به آب بیندازد. خداوند موسی(ع) را نجات داد و او در قصر فرعون پرورش یافت. این، برای کسانی که از این کار آگاهی داشتند ارهاص بود.[۴]

 برخی متکلمان منکر ارهاص هستند.

 

به نظرم میرسد در همه مورد ارهاص در قرآن بالا, ادعای نبوت هم بوده است, مادر حضرت موسی می دانست که او پیامبر میشود خدا به او گفته بود, یا حضرت عیسی ادعا کرد که پیامبر است

 

كاري كه مراتضه مي‌كنند در اثر ارتباط با جن و امثال اينهاست لذا گاهي صواب در مي‌آيد گاهي خطا در مي‌آيد گاهي معصيت است گاهي اطاعت است فرق جوهري دارد با كرامت و با معجزه, آنها از سنخ ﴿إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾[1] هستند خود جن اين قدرت را دارد كه بگويد فاصله طولاني يمن تا فلسطين را من در كوتاه‌ترين مدّت طي مي‌كنم خب اگر آن جنّي كه تحت تدبير وجود مبارك سليمان است چنين حرفي را زد و قدرت هم داشت آن ﴿عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ﴾[2] كه چنين كاري دارد علمِ اين‌چنين غيب هم دارد اين گونه از علوم غيب گاهي اصابت دارد گاهي خطا دارد گاهي با معصيت همراه است گاهي با اطاعت همراه است مراتضه در چنين حوزه‌اي رشد مي‌كنند بنابراين يك فرق جوهري است بين كار مراتضه و اوليايي كه از كرامت برخوردارند و انبيا(عليهم السلام) كه داراي معجزه‌اند اينها سه فصل جداي كاملاً متمايز از يكديگرند.

 

1- معجزات، متکّى به نیروى الهى است، در حالى که سحر و خارق عادت ساحران و مرتاضان از نیروى بشرى سرچشمه مى گیرد؛ لذا معجزات بسیار عظیم و نامحدود است در حالى که سحر و خارق عادت مرتاضان محدود مى باشد.

به تعبیر دیگر آنها فقط کارهایى را انجام مى دهند که تمرین کرده اند و براى انجام آن آمادگى دارند؛ اما هر کارى که به آنها پیشنهاد شود انجام نمى دهند؛ و تاکنون دیده نشده است که مرتاض یا ساحرى بگوید: من آماده ام که هرچه بخواهید انجام دهم، چرا که هر کدام در رشته اى تمرین و آگاهى دارند.

2ـ معجزات چون از سوى خدا است نیاز به تعلیم و تربیت خاصّى ندارد در حالى که سحر و ریاضت هاى ساحران همیشه مسبوق به یک رشته تعلیم و تمرین هاى مستمر است به گونه اى که اگر شاگرد به خوبى تعلیمات استاد را فرا نگرفته باشد ممکن است در مجلسى که در حضور مردم تشکیل مى دهد به خوبى از عهده آن بر نیاید و رسوا شود. به تعبیر دیگر معجزات الهى در هر لحظه اى و بدون هیچ سابقه اى ممکن است انجام گیرد؛ در حالى که خارق عادات بشرى امورى هستند که به طور تدریجى و با مرور زمان نسبت به آنها آشنایى و مهارت حاصل مى شود و هیچ گاه به طور دفعى و ناگهانى انجام پذیر نیستند.

3- طریق دیگر براى شناخت معجزات الهى از خارق عادات بشرى، مقایسه حال آورندگان این دو است. آورندگان معجزه از سوى خدا مأموریت هدایت مردم را دارند لذا اوصافى متناسب با آن را دارند؛ در حالى که ساحران و کاهنان و مرتاضان، نه مأمور هدایتند و نه چنین اهدافى را دنبال مى کنند و هدف آنها معمولا یکى از امور سه گانه زیر است:

- اغفال مردم ساده لوح.

- کسب شهرت در میان توده عوام.

- کسب درآمد مادّى از طریق سرگرم ساختن مردم.

 

4- خارق عادات بشرى قابل معارضه و مقابله به مثل است، و انسانهاى دیگرى مى توانند همانند آن را بیاورند، و نیز به همین دلیل آورنده آن، هرگز جرئت نمى کند که «تحدى» یعنى دعوت به مقابله کند و بگوید هیچ کس توانائى انجام آنچه را که من انجام مى دهم ندارد، در حالى که معجزات چون قطعاً از هیچ انسانى (با نیروى بشرى) ساخته نیست، همواره توأم با تحدّى بوده است، و مثلاً پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله)مى فرموده: «اگر تمام انس و جن جمع شوند که همانند قرآن را بیاورند توانایى ندارند»!

درست است که انبیاء معجزاتى را شخصاً و قبل از مطالبه مردم ارائه مى کردند (مانند قرآن پیامبر اسلام، و معجزه عصا و ید بیضاى موسى، و احیاى مردگان توسط مسیح) ولى هنگامى که امتها به آنها پیشنهادهاى جدیدى مى کردند مانند شق القمر، یا برطرف شدن انواع بلاها از فرعونیان، و یا نزول مائده آسمانى براى حواریون، و مانند اینها، هرگز از آن استنکاف نداشتند

6- عامل غیبى مؤثر در تحقق معجزه هاى پیامبران و اولیاى الهى، عنایت و مشیت ویژه خداوند است، ولى عامل نامریى كه مرتاضان و ساحران را كمك مى دهد، شیاطین یا جن مى باشند

گاهی سوال میشود که معجزه پیامبر اسلام فقط توسط عرب زبانان قابل بررسی است. و برای همه مردم قابل بررسی نیست. در جواب باید گفت این ایراد به معجزات پیامبران دیگر هم وارد است. به طور مثال معجزه حضرت موسی فقط برای ساحران قابل درک است. معجزه حضرت عیسی, زنده کردن مرده, فقط برای اطبا قابل بررسی است. هر معجزه ای هر پیامبری بیاورد فقط برای گروهی قابل برسی است نه برای همگان. شاید بتوان گفت معجزه حقیقی پیامبران که برای همه قابل فهم است همان سحر کلامشان است. که مومنان واقعی به آن ایمان می آوردند. به قول مولوی:

در دل هر امتی کز حق مزه ست ** روی و آواز پیمبر معجزه ست

ولی کافران دنبال چیزهای خارق العاده میگردند. ما دنبال پیامبری هستیم که به ما لوبیای سحر آمیز را نشاند دهد در حالی که خود همین خلقت لوبیا خودش معجزه ای است که از دانه ای این گیاه میروید. فقط مشکل در این است که زیاد تکرار شده است برای ما عادی شده است.