(67) وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ
(67) وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ
(۶۷) و ميگويند: پروردگارا! ما از رؤسا و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند.
ميماند راه چهارم، راه چهارم يك راه رواني است. اينها ميخواهند عذر تراشي كنند بگويند خدايا ديگران باعث شدند.
—---------
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم از یک خطوط فکری داریم تبعیت میکنیم. یک زمانی میدانیم که منبع و مرجع این خطوط فکری چیست یک زمانی هم نمیدانیم. یک زمانی اهل مطالعه هستیم منبع و مرجع خط فکری ما مشخص است یک زمانی اهل مطالعه نیستیم و افکار متفاوت را از داخل تاکسی, اتوبوس و بقالی و سلبریتی دریافت میکنیم.
تبعیت های مذموم بدون علم در قرآن
به طور خلاصه میتوان گفت که «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم»؛ (از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن).سوره ۱۷: الإسراء (۳۶)
- پیروی از نیاکان
«وَ إِذَا قِیلَ لهَمْ تَعَالَوْاْ إِلىَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلىَ الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَوَ لَوْ کاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْا وَ لَا یهَتَدُون»؛
(و هنگامى که به آنان گویند: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر آیید، گویند: روش و آیینى که پدرانمان را بر آن یافته ایم، ما را بس است. آیا اگر پدران آنها چیزى نمی دانستند، و هدایت نیافته بودند [باز از آنها پیروى می کنند]؟) سوره المائدة (۱۰۴)
برخی تصديق و تكذيبشان در مدار پدرانشان است وقتي ميخواهند چيزي را بپذيرند ميگويند چون پدران ما كردند، وقتي بخواهند چيزي را نپذيرند ميگويند چون پدران ما نكردند
وجود مبارك امام صادق (سلام الله عليه) فرمود خداي سبحان مومنين را در دو حصن قرار داد يا به دو مطلب تحضيض كرد تشويق كرد يا دو مطلب را مختص اينها قرار داد (به سه نسخه نقل شده) اگر بخواهند تصديق بكنند بايد عالمانه و محققانه باشد بخواهند تكذيب بكنند بايد عالمانه و محققانه باشد.[13] فرمود شما سر بالا ميبريد تكذيب ميكنيد بايد برهان داشته باشيد سر خم ميكنيد تصديق ميكنيد بايد برهان داشته باشيد مومن آن است كه تصديق او به برهان تكيه كند تكذيب او به برهان تكيه كند امّا وثني و صنميِ جاهليت، تصديق اينها به تقليد تكيه ميكرد تكذيب اينها به تقليد تكيه ميكرد، از اينها ميپرسيدند چرا اين كار را ميكنيد ميگفتند: ﴿وَجَدْنَا آباءَنَا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ از اينها سؤال ميكردند چرا وحي و نبوت را قبول نداريد ميگفتند چون ﴿ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ﴾[14] پدران ما كه نكردند.
اينها نفي شان به تقليد تكيه ميكرد اثباتشان هم به تقليد تكيه ميكرد. وقتي در بخش اثبات سخن ميگفتند, ميگفتند: ﴿إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَي أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَي آثَارِهِم مُقْتَدُونَ ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آنها البته پیروی خواهیم کرد.﴾[4] در بخش نفي ميخواستند سخن بگويند ميگفتند: ﴿مَا سَمِعْنَا بِهَذا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ ما چنين چيزي هرگز در نياكان خود نشنيده ايم﴾[5] نياكان ما كه چنين حرفي نداشتند، بنابراين تصديق شان تقليدي, تكذيب شان تقليدي, اثباتشان تقليدي نفيشان تقليدي، اين گروه مقلِّدند.
- پیروی از رؤسا و بزرگان گمراه
«وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ»؛
(و مى گويند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند). سوره ۳۳: الأحزاب (۶۷)
- پیروی ضعیفان از مستکبران
«وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ» سوره إبراهيم (۲۱)
و (قيامت) همه آنها در برابر خدا ظاهر ميشوند در اين هنگام ضعفاء (پيروان نادان) به مستكبران ميگويند ما پيروان شما بوديم، آيا (اكنون كه بخاطر پيروي از شما گرفتار مجازات الهي شده ايم) شما حاضريد سهمي از عذاب الهي را بپذيريد و از ما برداريد؟) ابراهیم (۲۱)
ضعفاء : افراد مقلد و ناتوان, بدون هيچ دليل و برهاني مطيع افراد مستكبر شده و خود را از حريت عقيده و ايمان ساقط كرده بودن
وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا
و حال آنکه هیچ علم به آن ندارند تنها از ظن و گمان بي پايه پيروي مينمايند، با اينكه گمان هرگز انسان را بي نياز از حق نميكند. سوره ۵۳: النجم (۲۸)
- پیروی از هوي و هوس
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ( سوره ۳۰: الروم (۲۹))
بلكه ظالمان از هوي و هوس هاي خود بدون علم و آگاهي پيروي ميكنند، و چه كسي ميتواند آنها را كه خدا گمراه كرده است هدايت كند؟ و براي آنها هيچ يار و ياوري نخواهد بود!
- پیروی از گامهاي شيطان
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ
اي كساني كه ايمان آورده ايد از گامهاي شيطان پيروي نكنيد هر كس قدم جاي قدمهاي شيطان بگذارد (گمراهش ميسازد)، چرا كه او امر به فحشاء و منكر ميكند. سوره ۲۴: النور (۲۱)
در این آیه، گویا اشاره به یک مسأله دقیق تربیتی دارد و آن این که: انحراف ها و تبهکاری ها تدریجا در انسان نفوذ می کند، نه به صورت دفعی و فوری؛ مثلاً برای آلوده شدن یک جوان به مواد مخدر یا قمار و شراب، معمولاً مراحلی وجود دارد: نخست به صورت تماشاچی در یکی از جلسات شرکت می کند و انجام این کار را زیاد مهم تلقّی نمی نماید. گام دوم، شرکت تفریحی در قمار (بدون برد و یا باخت) و یا استفاده از مواد مخدر به عنوان رفع خستگی یا درمان بیماری و مانند آن است. گام سوم، استفاده از این امور به صورت کم و به قصد این است که در مدت کوتاهی از آن صرف نظر کند. سرانجام گام ها یکی پس از دیگری برداشته می شود و شخص به صورت یک قمار باز حرفه ای خطرناک و یا یک معتاد سخت بینوا درمی آید. وسوسه های شیطان معمولاً به همین صورت است و انسان را قدم به قدم و تدریجا پشت سر خود به سوی پرتگاه می کشاند
- پیروی از دانشمندان و راهبان
«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه»؛
[یهود و نصاری] دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند (سوره التوبة (۳۱))
محمد بن یعقوب کلینی (؟ - 329 ه ق) در کافی از ابوبصیر چنین روایت کرده است:
به او یعنی به امام صادق (ع) گفتم اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و او گفت: به خدا سوگند که آنها ایشان را به پرستش خود دعوت نکردند و اگر هم دعوت می کردند آنها نمی پذیرفتند ولی آنان حرامی را برایشان حلال و حلالی را حرام می کردند بنابراین ناخوداگاه به بندگی آنان در امده بودند. (2)
کلینی همین روایت را به سند دیگری هم نقل کرده که در آن پاسخ امام (ع) به این صورت آمده است:
به خدا سوگند انها برای آنان نه روزه می گرفتند نه نماز می خواندند ولی حرام را برای آنها حلال می کردند و حلال را حرام و آنها هم (بی چون و چرا) می پذیرفتند و عمل می کردند. (3)
روایت شده که عدی بن حاتم (4) مسیحی بود. روزی به حضور پیغمبر امد، او سوره برائت را می خواند و به همین آیه رسید. عدی گوید: به پیغمبر گفتم: ما انها را نمی پرستیدیم. پیغمبر گفت: ایا آنها حلال خدا را حرام نمی کردند و شما هم ان را حرام می شمردید؟ گفتم: چرا. گفت: همان عبادت آنان بوده.
قبلا هم گفته بودیم که اگر انسان بدون دلیل از کسی یا چیزی اطاعت بی چون و چرا بکند این یک نوع پرستش است مثال آن
سوره 45: الجاثية
أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ ... ﴿۲۳﴾
آيا ديدي كسي را كه معبود خود را هواي نفس خويش قرار داده ؟
سوره ۳۶: يس
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۶۰﴾
اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست (۶۰)
ربیع گوید: به ابوالعالیه گفتم این خداوندگاری (احبار و رهبان) در بنی اسراییل چگونه بوده؟ گفت: چه بسا آنها در کتاب خدا مطلبی می یافتند که با گفته احبار و راهبان مخالف بود و آنها گفته ایشان را می پذیرفتند، ولی ان را که در کتاب خدای متعال بود قبول نمی کردند... (5)
کلام آخر, ما حتی برای پیروی از خدا و پیامبر نیز بدون علم و عقل عمل نمیکنیم. ما با علم و عقل مان رسیدیم یا باید برسیم که باید تابع محض آنها باشیم. یعنی برای اطلاعات محض مان هم دلیل علمی و عقلی داریم یا باید داشته باشیم.