(70) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً
(70) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً
(۷۰) اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا بپرهيزيد و سخن حق و درست بگوئيد.
قول سديد، عبارت است از كلامى كه هم مطابق با واقع باشد، و هم لغو نباشد، و چون سخن چينى و امثال آن، غير مشروع نباشد. پس بر مومن لازم است كه به راستى آنچه مى گويد مطمئن باشد، و نيز گفتار خود را بيازمايد، كه لغو و يا مايه افساد نباشد.
سوره ۲۳: المؤمنون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱﴾
به راستى كه مؤمنان رستگار شدند (۱)
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿۲﴾
همانان كه در نمازشان فروتنند (۲)
وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿۳﴾
و آنان كه از بيهوده رويگردانند (۳)
قول (سديد) از ماده (سد) به معنى (محكم و استوار) و خلل ناپذير و موافق حق و واقع است ، سخنى است كه همچون يك سد محكم جلو امواج فساد و باطل را مى گيرد.
فرمود ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً﴾
(يك) از گناه پرهيز كنيد و (دو) حرفِ مُتقن و محكم بزنيد.
اين قول در مقابل فعل نيست (قول را به علت مهم بودن به صورت شاخص دارد بیان میکند) اينكه در سورهٴ «ق» دارد ﴿مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ هيچ سخني را انسان تلفظ نميكند مگر اينكه نزد آن فرشته اي مراقب و آماده براي انجام ماموريت است.﴾ [21] اين قول در مقابل فعل نيست بلكه «ما يلفظ من قولٍ, ما يكتب من كتابٍ, ما يَفعل مِن فعلٍ الاّ لديه رقيب عتيد» انسان «لا يقوم و لا يقعد الاّ لديه رقيب عتيد». منتها حالا قول را به عنوان شاخص ذكر كردند. فرمود قولِ سديد داشته باشيد يعني فعل سديد داشته باشيد.
قول اگر صدق و حق باشد سديد است اگر كذب و باطل باشد خفيف و تهيمغز است.
در قيامت اعمال برخيها, ترازوي بعضيها سبك است ﴿خَفَّتْ مَوَازِينُهُ﴾ [22] براي اينكه افعال و حرفهاي سنگين ندارند قول سديد آن است كه مطابق با حق باشد مستحضريد كه حق, براي خير بودن و صلاح و فلاح بودن تمامالموضوع است اما صدق, تمامالموضوع نيست, براي اينكه گاهي صدق است اما خير نيست آن كسي كه غيبت ميكند كارش صدق است آن كسي كه نمّامي (سخن چینی) ميكند كارش صدق است لكن حق نيست صدق بايد حق باشد عمل بايد عدل باشد اگر عدل بود خير است اگر حق بود خير است و مانند آن.(پس فقط راستگو بودن کفایت نمیکند)
وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) همين كه روي منبر مينشستند بعد از «بسم الله» ميگفتند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً﴾ [8] اين سفارش به تقوا سفارش دائمي اين ذوات مقدس بود.
سرّ ملالآور نبودن تكرار توصيه به تقوا
سرّش اين است كه آن وسوسه امر دائمي است اين تعليم نيست كه آدم يك مطلب علمي را كه يك بار گفته بار دوم اگر تكرار بشود خستهكننده است. موعظه هر لحظهاش شيرين است براي اينكه اينها كه بادبزن در دستشان است براي چه مرتب باد ميزنند براي اينكه هر لحظه پشه ميآيد هر لحظه مگس ميآيد هر لحظه حرارت ميآيد اين ناچار است باد بزند اين استعاذه (پناه بردن به خداوند از هر نوع شر، بدی و وسوسههای شیطانی) اين دستور تقوا بادبزني است كه جلوي اين وسوسهٴ هر لحظهاي را ميگيرد مگر ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ همواره در سینه های مردم وسوسه می کند﴾ [9] آدم را رها ميكند در خواب و بيداري هست در نماز و غير نماز هست اگر آن ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾ در همه حالات هست پس سفارش به تقوا هم بايد مكرّر باشد لذا اين دو روايت نوراني از اين دو ذات مقدس(سلام الله عليهما) نقل شده است كه هر وقت وجود مبارك پيامبر هر وقت وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليهما) روي منبر مستقر ميشدند بعد از توحيد ميفرمودند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً﴾ مثل اينكه حضرت امير هر شب بعد از نماز عشاء وقتي جمعيت ميخواستند متفرّق بشوند ميفرمود: «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ» [10] آقايان بارهايتان را ببنديد, اين سفارشِ هر شب وجود مبارك حضرت امير بود بعد از نماز عشاء كه «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ» جهازتان را ببنديد چون مرگ كه خبر نميكند.
خطبه 204 نهج البلاغه
تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ، فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ [الْعَرْجَةَ] عَلَى الدُّنْيَا، وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ، فَإِنَّ أَمَامَكُمْ عَقَبَةً كَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَيْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِيَّةِ نَحْوَكُمْ [دَائِبَةٌ] دَانِيَةٌ وَ كَأَنَّكُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِيكُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْكُمْ فِيهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ [مُضْلِعَاتُ] مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ؛ فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْيَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى.
خداوند شما را رحمت کند، آماده کوچ (از اين جهان) شويد، چرا که نداى رحيل در ميان شما داده شده است، علاقه و تکيه خود را بر دنيا کم کنيد و با تهيّه زاد و توشه از اعمال صالحى که در قدرت داريد (به سوى آخرت) باز گرديد، زيرا گردنه اى سخت و منزلگاههاى مخوف و هولناکى در پيش داريد که بايد در آنها وارد شويد و نزد هر يک توقّف کنيد (و پاسخگوى اعمال خود باشيد).
بدانيد فاصله نگاههاى مرگ به شما کوتاه و نزديک است. گويى در چنگال مرگ گرفتاريد، در حالى که پنجه هايش را در جان شما فرو برده، و حوادث هولناک و مشکلات شديد شما را غافلگير ساخته، حال که چنين است وابستگيهاى دنيا را به خود قطع کنيد (از دنياپرستان فاصله بگيريد) و بر توشه تقوا تکيه کنيد.
تقوا:
- در قرآن کریم واژه «تقوا» ۱۷ بار و مشتقات آن بیش از ۲۰۰ بار آمده است.
تکرار پُرشمار این واژه در قرآن و روایات از جایگاه بالای آن حکایت میکند.
تقوا درجات مختلفی دارد و ملاک برتری انسانها نزد خدا نیز همین درجات است
از مهمترین مفاهیم خویشاوند و همردیف با تقوا در قرآن، ایمان است. همنشینی این دو واژه در بسیاری از آیات،[۱۴] از استلزام میان این دو مفهوم حکایت میکند.
- قرآن تقوا را:
- ملاک ارزش انسانها نزد خدا «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقاکُم ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست »
- شرط نجات از آتش جهنم , فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ پس هر كس به پرهيزگارى و صلاح گرايد نه بيمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگين مى شوند
- موجب نزول برکات بر شخص و رهایی او از گرفتاریها در دنیا وَمَن یتَّقِ اللَّـهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ، «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مِن اَمرِهِ یُسرا» [۱۸۴]
رزقي كه او به مؤمنان ميدهد لطيفانه است يعني طوري است كه راهش مشخص نيست درباره مؤمنان فرمود درست است خدا مؤمن را روزي ميدهد اما ﴿مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ از جايى كه حسابش را نمى كند﴾ روزي ميدهد تا توجّهش از شهادت به غيب بيشتر بشود ﴿مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾ [4] اين رزق ﴿مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾ هم نياز مادّي او را برطرف ميكند هم راه معنوي را بازتر ميكند كه او به غيب بيشتر از شهادت, مطمئن باشد. كاري كه ما انجام ميدهيم يك وظيفه است. اما آيا رزق ما از همين كسب و كار ماست كه ما گمان داريم يا از راه ديگري است كه گمان نداريم آيه سورهٴ «طلاق» ميفرمايد از راهي كه گمان نداريد به شما فيض ميرساند ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾ در برخي از روايات هم ائمه(عليهم السلام) فرمودند: «كنْ لِما لم تَرْجُ أرجيٰ منك لما ترجو فإن أخي موسى ابن عمران ذهب ليقتبس نارا فكلمه ربه عز وجل» از راهي كه اميد نداريد اميدوارتر باشيد نسبت به راههايي كه اميدواريد. بعد به چند نمونه ما را توجه دادند فرمودند موساي كليم به اميد قَبسي رفته به اميد نار رفته ولي نور نصيبش شد.
از راهي كه اميد نداريد اميدوارتر باشيد براي اينكه كار به دست كسي است كه از راه غيب روزي ميرساند همان آيه سورهٴ «طلاق» گواه خوبي است فرمود: ﴿ويَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾ نه اينكه از همان مغازه و كشاورزي و دامداري كه او فكر ميكند از همان راه او را تأمين بكند بلكه از راهي كه او فكر نميكرد تأمين ميكند تا آن بينش توحيدي همچنان محفوظ باشد.
- شرط قبولی اعمال «اِنَّما یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین»
- بهترین توشه «تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی واتَّقونِ یا أولِی الاَلباب»
- هدایت یابی هُدًى لِلْمُتَّقِينَ، وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ ، «اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانـًا»
متقین مشمول دو گونه هدایتاند: هدایت قبل از تقوا که محصول فطرت سلیم است و بر اثر آن انسان به تقوا روی میآورد و هدایت بعد از تقوا که هدایتی است به واسطه تبعیت از قرآن و وعده خداوند و پاداشی از جانب او.
برخی از محققین تقوا را در اصطلاح شرع, به معنای خوف و ترس استعمال کرده اند که به نظر صحیح نمی رسد؛ زیرا با توجه به مجموع آیات و روایات وارده، تقوا به این معنا صحیح نیست. در قرآن می خوانیم: «کُتِبَ عَلَیکمُ الصّیامُ کما کُتِبَ علی الذّینَ من قبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون»؛15 بر شما هم روزه داشتن فرض گردید، چنان که اُمَم گذشته را فرض شد و این دستور برای آن است که پرهیزکار شوید.
آیت اللّه فاضل لنکرانی می نویسد: «اگر تقوا به معنای خوف و ترس باشد، مگر روزه داری در انسان خوف ایجاد می کند؟ و چه تناسبی بین خوف و روزه می باشد. در حالی که اگر تقوا به معنای خود نگه داری و تحفظ باشد (که هست)، بین تحفظ و روزه داری ارتباط مستقیم وجود دارد؛ زیرا روزه کلاس تمرین برای تحفظ و خود نگه داری است.
شهید مطهری می گوید: تقوای دینی و الهی یعنی این که انسان خود را از آنچه ... دین در زندگی معین کرده و خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آن ها نشود.12
«تقوا» در اصل از ماده «وقایه» به معنى نگهدارى یا خویشتن دارى است(1) و به تعبیر دیگر یک نیروى کنترل درونى است که انسان را در برابر طغیان شهوات حفظ مى کند، و در واقع نقش ترمز نیرومندى را دارد که ماشین وجود انسان را در پرتگاه ها حفظ و از تندروى هاى خطرناک، باز مى دارد.
به همین دلیل امیر مؤمنان على(علیه السلام) «تقوا» را به عنوان یک دژ نیرومند در برابر خطرات گناه شمرده است، آنجا که مى فرماید: اعْلَمُوا عِبادَ اللّهِ أَنَّ التَّقْوى دارُ حِصْن عَزِیز: «اى بندگان خدا بدانید تقوا دژى است مستحکم و غیر قابل نفوذ».(2)