(72) إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً

(۷۲) ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم آنها از حمل آن ابا كردند و از آن هراس داشتند، اما انسان آنرا بر دوش كشيد!، او بسيار ظالم و جاهل بود (قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد).

​​بسیاری از آیات قرآن مجید در سوره‌های گوناگون نام‌ها، عناوین یا القاب خاصی دارند که یا در احادیث آمده یا در زبان مردم به دلایلی رایج شده‌اند، که برخی مستند و برخی غیرمستند هستند.

منشا نامگذاری برخی از این آیات، روایات پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ وسلّم و ائمه اطهار علیه‌السّلام، و برخی بیان موضوعی فقهی، کلامی یا تاریخی، و برخی وجود کلمه مهم و قابل توجه در آن‌ها، و بعضی گرفتن بخشی از اول آیه (مثل آیات «و ان یکاد» و «امن یجیب») است.

برخی از این آیات، عبارتند از: آیة الکرسی ؛[۱] آیه نور ؛[۲] آیه شهادة ؛[۳] آیه افک ؛[۴] آیه امانت ؛[۵] آیه دین ؛[۶] آیه ملک ؛[۷] آیه مباهله ؛[۸] آیه تطهیر ؛[۹] آیه سیف ؛[۱۰] آیه امن یجیب ؛[۱۱] آیه وان یکاد ؛[۱۲] آیه اخوت ؛[۱۳] آیه اذن ؛[۱۴] آیه تصدیق ؛[۱۵] آیه استدراج ؛[۱۶] آیه استرجاح ؛[۱۷] آیه استعاذه ؛[۱۸] آیه استیذان ؛[۱۹] آیه اطاعت ؛[۲۰] آیه اکمال ؛[۲۱] و….

 

 ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ﴾ ما امانتي داشتيم كه اين را به كوه‌ها به آسمان‌ها به زمين عرضه كرديم با اينكه اگر سماوات و ارض را مي‌فرمود، كوه‌ها را هم شامل مي‌شد لكن چون كوه‌ها رواسي زمين‌اند موجود سنگين و وزين‌اند و قدرت باربري اينها زياد است اسم اينها را بالصراحه فرمود، فرمود امانت توانفرسايي داشتيم به هر كدام از اينها داديم اينها نتوانستند حمل بكنند.

 

اين اِبا قبلاً هم گذشت كه اِبا در قرآن دو قسم است يك اِباي استكباري است يك اباي اِشفاقي، اباي استكباري براي شيطان و شيطانيان است كه وقتي ذات اقدس الهي دستور داد شيطان ﴿أَبَي وَاسْتَكْبَرَ﴾ [11]

سوره ۲: البقرة

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۳۴﴾

 و هنگامي كه به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده و خضوع كنيد، همگي سجده كردند جز شيطان كه سر باز زد و تكبر ورزيد و از كافران شد!

 اين اِباي استكباري و تمرّدي است. اما اِباي سماوات و جبال و ارض اِباي اِشفاقي است يعني ما نمي‌توانيم، درست است امتناع كردند ولي امتناعشان بر اساس عجزشان بود نه بر اساس استكبارِ اينها. لذا بر اساس اين اباي اشفاقي، ذمّي (نکوهش) وارد نشده بر خلاف آن اباي استكباري.

 

در اين آيه 72 سخن از امر نيست در جريان فرشته‌ها سخن از امر است كه فرمود ما فرشته‌هايي كه ابليس در جمع اينها بود اينها را امر كرديم. خدا فرمود چرا وقتي ما امر كرديم اطاعت نكردي ﴿أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ﴾ [9].

سوره ۷: الأعراف

قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿۱۲﴾

خدا فرمود: هنگامی که تو را امر کردم، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکردی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش پدید آورده ای و او را از گِل آفریدی. ﴿۱۲﴾

 

اينجا سخن از عرض است عرض مستحضريد يعني سان دادن كه اين در راه اجلال و تكريم و اينهاست مثل اينكه فرشته‌ها را در پيشگاه خداي سبحان سان مي‌دهند يا براي داوود و سليمان(سلام الله عليهما) جنود آنها را سان مي‌دادند.  اين عرض يعني سان دادن با اجلال و تكريم همراه است,

سوره ۳۸: ص

إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ ﴿۳۱﴾

به خاطر بياور هنگامي را كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو را بر او عرضه داشتند. (۳۱)

 يك عرض, تهديدي است, نشان دادن است, هراساندن است. گاهي تبهكار را نزديك جهنم مي‌برند ﴿ آيه بيست سورهٴ مباركهٴ «احقاف» :وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَي النَّارِ﴾ , گاهي جهنم را به او نشان مي‌دهند ﴿ آيه صد سورهٴ مباركهٴ «كهف»: وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضاً﴾. اين دو آيه با هم يك پيام دارد گرچه تعبيرها فرق مي‌كند.

در مجموع, اين عرضي كه فرمود: ﴿عَرَضْنَا﴾ يعني گفتيم چه كسي اين بار را حمل مي‌كند امر نكرديم.  یعنی در اینجا اين نظام آفرينش را در برابرمان حاضر كرديم.

 اين عرضه كردن، ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ يعني سنجيديم نسبت به اينها سنجيديم اينها اين بار را نتوانستند تحمل كنند انسان تحمل كرد.

 

 

 مجموعهٴ نظام خلقت مخاطب خداوند در عرض امانت

 دو عرض هم نيست يكي براي سماوات و ارض و جبال، يكي هم براي انسان، معلوم مي‌شود كه اين سماوات و ارض و جبال كه ذكر مي‌شود يعني مجموعه نظام خلقت، اين‌چنين نيست كه بر انسان عرض نشده باشد, به انسان امر بكند, اين‌طور نيست. ما بر اين مجموعه عرض كرديم گفتيم چه كسي اين بار را برمي‌دارد چه كسي اين گوهر گرانبها را برمي‌دارد. بر سماوات و اهلش، زمين و اهلش همه اينها كه انسان و جن و فرشته‌ها همه در اين مجموعه بودند ما عرض كرديم كه اين بار سنگين را چه كسي برمي‌دارد, امر نكرديم, عرض كرديم و در اين عرض، انسان‌ها هم داخل بودند وگرنه اگر ما بر خصوص سماوات و ارض و جبال عرض مي‌كرديم و انسان داخل در اين عرض نبود او از كجا داوطلبانه حمل مي‌كرد پس معلوم مي‌شود ما كلّ اين نظام آفرينش را در برابرمان حاضر كرديم گفتيم اين گوهر را چه كسي حمل مي‌كند فرشته‌ها هم در بين آنها بودند جن هم در بين آنها بود حيوانات هم در بين آنها بودند و همه در بين آنها بودند انسان هم در بين آنها بود.

 

 بررسي معناي امانت در آيه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ...﴾

 ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا﴾ امانت چيست؟

 امانت بالأخره چيزي است كه (يك) گرانبهاست (دو) كسي كه امين است تحويل مي‌گيرد بايد بداند مالك آن نيست (سه) حفظش بكند  (چهار) عنداللزوم به صاحبش برگرداند

 پس امانت يك امر گرانبهايي است كه به اميني مي‌سپارند كه اين امين، مأمور نگهداري و حفظ آن است مالك آنها نيست حقّ اتلاف ندارد حقّ دگرگوني ندارد اين را بايد سالم نگه بدارد تا در روز تأديه (پرداخت کردن، ادا کردن) ادا كند اين معناي امانت است.

به طور کلی, جان ما، همه شئون ما امانت است به ما دادند و مي‌گيرند اين‌طور نيست كه اينها براي خود ما باشد همه اينها را آن مالك السماوات و الأرض داد و روزي هم ما اين امانت‌ها را بايد برگردانيم منتها بايد سالم و طاهر برگردانيم آلوده نكنيم اين جان، امانت ماست آن فطرت، امانت ماست همه اينها را سالماً به ما دادند از ما هم بايد سالم تحويل بگيرند.

 حملش هم به همين معناست كه به وظيفه امانت‌ داري بتواند عمل كند. آسمان و زمين و كوه‌ها نتوانستند اين بار را ببرند.

تفسير قرآن به قرآن:

تفسيرهاي علمي را وقتي شما از بالا حساب بكنيد مي‌بينيد بعد از طبري (تفسیر طبری یا جامع البیان عن تاویل القرآن)، تبيان مرحوم طوسي هست بعد امين‌الاسلام (طَبرِسی، تفسیر مجمع‌البیان) است بعد فيض است اينها رديف اول‌اند بعد آن ترجمه‌گونه يا برداشت‌نويسي در رديف چهارم و سوم‌اند ما هيچ كتاب تفسيري چه شيعه چه سني نديديم مگر اينكه همه اينها گفتند «القرآن يفسّر بعضُه بَعْضًا» اين طبري  (زادهٔ ۲۲۴ در آمل – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد -  امام حسن عسکری(ع) (۲۳۲-۲۶۰ق)) كه امام‌المفسّرين است صد سال قبل از شيخ طوسي است يا بيشتر، اين گفته قرآن «يفسّر بعضه بعضا» تا برسيم به المنار (رشیدرضا)همه اينها گفتند تفسير قرآن «يفسّر بعضه بعضا» زَرکَشی (۷۴۵-۷۹۴ق اهل مصر, فقیهی شافعی) هم تصريح كرده كه روش‌هاي فراواني براي تفسير قرآن هست كه بهترين روش آن اين است كه قرآن «يفسّر بعضه بعضا» اما ويژگي الميزان اين است شما مي‌بينيد وقتي مرحوم شيخ طوسي بر اساس تفسير، همين تفسير آيات به آيات و مانند آن مي‌خواهد امانت را معنا كند به همان اشعار جاهلي و امثال جاهلي تمسّك مي‌كند مي‌گويد اين خطاب به آنها خطاب تمثيلي است [20] اما آن برجستگي الميزان اين است كه قرآن «يفسّر بعضه بعضا» نه اينكه المعجم را بياوريم جلو اين آيه را ببينيم كه چند كلمه دارد چند لغت دارد اين لغت در كجا به كار رفته با المعجم بخواهيم قرآن «يفسّر بعضه بعضا» را حل كنيم.

 ما سؤالمان اين است كه اين خطاب، خطاب تمثيلي است يا خطاب، خطاب حقيقي است، كار به المعجم نداريم اگر به معارف قرآن مراجعه كنيم مي‌بينيم قرآن براي آسمان و زمين پنج طايفه آيه نازل كرده كه همه اينها نشانه شعور و معرفت و ادراك است ما چطور اين آيات را توجيه بكنيم:

 آيات تسبيح هست چه فعل ماضي چه فعل مضارع ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ﴾، [21] ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ﴾، [22] اين هست سماوات و ارض خدا را تسبيح مي‌كنند

1. سوره 61, آیه 1

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

2. سوره 59, آیه 1

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

3. سوره 57, آیه 1

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

4. سوره 64, آیه 1

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

5. سوره 62, آیه 1

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

 

بخشي از آيات، تسبيح را با تحميد همراه كرده كه سورهٴ «اسراء» اين است ﴿إِن مِن شَيْ‌ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ اما ﴿وَلكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾ [23] معلوم مي‌شود آنها فقيهانه كار مي‌كنند منتها شما مشكل داريد.

سوره ۱۷: الإسراء

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ﴿۴۴﴾

آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح مى‏ گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مى‏ گويد ولى شما تسبيح آنها را درنمى‏ يابيد به راستى كه او همواره بردبار [و] آمرزنده است (۴۴)

طايفه سوم طايفه اسلام است كه ﴿أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ [24] يعني انقاد است.

سوره ۳: آل عمران

أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾

آيا جز دين خدا را مى ‏جويند با آنكه هر كه در آسمانها و زمين است‏ خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانيده مى ‏شويد (۸۳)

طايفه چهارم، طايفه سجده است كه ﴿يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ﴾ [25]

طايفه پنجم طايفه اطاعت است كه ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ به آن و به زمين دستور داد به وجود آئيد و شكل گيريد، خواه از روي اطاعت و خواه اكراه! آنها گفتند: ما از روي طاعت مي‏آئيم! [26]

ظاهرش اين است كه اينها سؤال و جواب دارند اينها حرف خدا را مي‌فهمند شواهد فراواني هم در روايات هست كه زمين و زمان شهادت مي‌دهند خب اگر مسجد شهادت مي‌دهد مسجد شكايت مي‌كند اگر او نفهمد كدام يك از همسايه‌ها آمدند كدام يك از همسايه‌ها نيامدند كه شهادت نمي‌دهد زميني كه انسان در آن گناه كرده در قيامت شهادت مي‌دهد او اگر نفهمد كه نمي‌تواند شهادت بدهد قيامت هم ظرف اداي شهادت است نه ظرف تحمل.

اگر در قيامت، خداي سبحان به زمين اطلاع بدهد آن وقت خود اين شخص مي‌گويد خدايا تو به آن گفتي بگو وگرنه او نمي‌فهميد، اينكه مسجد شهادت مي‌دهد شكايت مي‌كند، زمين شهادت مي‌دهد شكايت مي‌كند، اينها تمثيل نيست واقعاً چيز مي‌فهمند خب اگر واقعاً چيز مي‌فهمند پس واقعاً قابل گفتگو هستند اين‌طور نيست كه ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ﴾ حمل بر تمثيل بشود شما مي‌بينيد از شيخ طوسي تا آقا سيّدعبدالحسين (سیّد عَبدُالْحسین طَیّب اصفهانی (۱۲۷۲-۱۳۷۰ش) تفسیر اطیب البیان) اينها بر تمثيل حمل مي‌كنند ويژگي علامه اين است كه نه خير، «خويش را تأويل كن ني ذكر را» [27] خودت بيا بالا آيه را پايين نياور اينها واقعاً چيز مي‌فهمند واقعاً ادراك مي‌كنند واقعاً اطاعت دارند واقعاً سجده دارند واقعاً خضوع دارند واقعاً قابل گفتگو هستند اين مي‌شود تفسير قرآن به قرآن اين با المعجم و امثال ذلك حل نخواهد شد.

پرسش: دليل قرآني «القرآن يفسّر بعضه بعضا»

پاسخ: حديث لازم نيست خود قرآن فرمود: ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِيَ﴾ [28] فرمود صدر و ساقه اين كتاب، مُتَشَابه است يك‌دست و هماهنگ است مَثناست مثل يك ستونِ افراشته نيست اين ستون‌هاي هلالي كه هر كدام به ديگري منعطف‌اند آنها را مي‌گويند مثنا، اين ستون‌هاي افراشته اينها مَثنا نيست، انثناء(خم شدگی)، انعطاف ندارد. فرمود اول تا آخر قرآن، آخر تا اول قرآن همه به يكديگر گرايش دارند چنين كتابي است ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِيَ﴾ همه شبيه هم است همه به يكديگر گرايش دارند ما شش هزار ستون نكاشتيم، شش هزار طاق زديم حالا آن روايات هم در كنار اين تأمين است.

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Vakil_mosque_Panorama.jpg

 

 بنابراين ما يك اصول كلي از قرآن بايد در دست داشته باشيم برابر آن اصول كلي اگر جايي ظاهري ديديم قابل تأويل بود تأويل كنيم نشد، علمش را به اهلش برگردانيم مبادا به ظاهر فريب بخوريم اگر مثلاً ظاهر آيه اين بود كه ـ معاذ الله ـ پيامبري بر خلاف عصمت كاري كرد يا حتماً بايد توجيه بكنيم يا اگر توجيه‌پذير نبود علمش را بايد به اهلش واگذار كنيم هرگز فريب ظاهر را نخوريم بگوييم پس ـ معاذ الله ـ اينها آلوده‌اند اينها خطوط كلي ماست به اصطلاح خطّ قرمز ماست در تفسير، عصمت اهل بيت عصمت پيغمبر عصمت ساير انبياي الهي.

 بنابراين اين ارض، ارض حقيقي است، گفتن، گفتن حقيقي است، سؤال، سؤال حقيقي است ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ﴾ اينها واقعاً حرف مي‌زنند واقعاً مي‌بينند و مرده و زنده در پيشگاه انسان كامل يكسان است، بنابراين ارض، ارض حقيقي است.