(73) لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً

(۷۳) هدف اين بود كه مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك (صفوفشان از مؤ منان مشخص گردد و آنها) را عذاب كند و خدا رحمت خود را بر مردان و زنان با ايمان بفرستد خداوند همواره غفور و رحيم است.

 آن وقت زيرمجموعه انسان سه گروه‌اند، افرادي هستند يا منافق در مي‌آيند يا مشرك در مي‌آيند يا مؤمن در مي‌آيند.

 اقرار به ذات اقدس الهي در نهان هر موجودي هست لذا مسئله ملحد و كمونيست‌ها و اينها را ذكر نكرد. خدا انكارپذير نيست اين روايت نوراني كه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در همان جلد اول كافي نقل كرد ملاحظه فرموديد، فرمود او «معروفٌ عند كلّ جاهل  نزد هر نادانی معروف است» خدا انكارپذير نيست يعني محال است كسي خدا را انكار كند منتها نمي‌فهمد كه خدا يعني چه، يعني حقيقتي كه دارد اين عالَم را اداره مي‌كند.

بالأخره عالَم كه پوچ نيست اين نظم محيّرالعقول هم كه حساب و كتابي دارد منتها او نمي‌فهمد مي‌گويد طبيعت، بالأخره ما به فلان آقا مي‌گوييم دانشمند است مهندس كشاورزي است براي اينكه چهارتا دانه را بلد است, مي‌كارد كه ميوه بدهد, خب اين علم تابع معلوم است آن‌كه معلوم را آفريد عالِم نيست تو كه چهارتا علم حصولي داري عالم شدي؟! كلّ نظام را دارد مي‌گرداند, تازه آن مقداري كه كشف شده نسبت به آ‌ن مقداري كه كشف نشده ﴿فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ ٭ وَمَا لاَ تُبْصِرُونَ سوگند مي‏خورم به آنچه مي‏بينيد وآنچه نمي‏بينيد﴾، ﴿مَا لاَ تُبْصِرُونَ﴾ يعني «ما لا تعلمون». آن مقداري كه كشف شده نسبت به مقداري كه كشف نشده قابل قياس نيست منتها اين شخص نمي‌فهمد و نمي‌داند خيال مي‌كند طبيعت است خدا قابل انكار نيست اين روايتي كه مرحوم كليني نقل كرده فرمود: «عارفٌ بالمجهول معروفٌ عند كلّ جاهل مجهول را می شناسد و نزد هر نادانی معروف است » [25] هر مطلب پيچيده ناشناخته‌اي نزد خدا معلوم است چون او ﴿بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ﴾ [26] است و خداوند نزد هر كمونيستي معلوم است نزد هر منكري معلوم است نزد هر ملحدي معلوم است اصلاً قابل انكار نيست مسئله ربوبيت است كه مشكل دارند مسئله الوهيت است كه مشكل دارند مسئله مربّي بودن و مدبّر بودن و رازق بودن و اينهاست كه مشكل دارند.

 اين «لام»، «لام» عاقبت است نه «لام» غايت (هدف)، «لام» غايت آن است كه هدف خلقت باشد مثل بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «ذاريات» كه فرمود: ﴿مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ [14] كه اين غايت مخلوق است و نه غايت خالق.

هدف اين نبود كه «يعذّب» بلكه پايان كار اين شد نظير اينكه فرمود ما دستور داديم اين كودك را يعني موسي(سلام الله عليه) را در جعبه‌اي بگذارند و جعبه را در آب بگذارند و به آب هم دستور داديم ﴿فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَهُ تا دريا آنرا به ساحل بيفكند، و دشمن من و دشمن او آنرا بگيرد [12] آن وقت ﴿فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً پس خاندان فرعون او را [از آب] برگرفتند تا سرانجام دشمن [جان] آنان و مايه اندوهشان باشد [13]

http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=28&ayat=7&user=far&lang=far&tran=2

 كه اين «لام»، «لام» عاقبت است نه «لام» غايت يعني آل‌فرعون اين جعبه را و اين كودك داخل جعبه را نگرفتند براي اينكه دشمنشان بشود بلكه پايان كار اين شد كه وجود مبارك موساي كليم دشمن اينها شد اين «لام»، «لام» عاقبت است اين «لام» ﴿لِيُعَذِّبَ﴾ هم «لام» عاقبت است نه «لام» غايت.

مقدم داشتن اهل نفاق ، بر مشركان به خاطر آن است كه منافق وانمود مى كند كه امانتدار است در حالى كه خائن است ، ولى مشرك ، خيانتش برملا است ، لذا منافق استحقاق بيشترى براى عذاب دارد.

تعبير به توبه (بجاى پاداش ) در مورد مؤ منان ممكن است از اين جهت باشد كه بيشترين ترس مؤ منان از لغزشهائى است كه احيانا از آنها سر زده لذا به آنها اطمينان و آرامش مى دهد كه لغزشهايشان را مشمول عفو مى گرداند. يا به خاطر اين است كه توبه خداوند بر بندگان بازگشت او به رحمت است ، و مى دانيم در واژه رحمت همه مواهب و پاداشها نهفته است .

 

﴿وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً ﴾ اين توبهٴ اول است.

توبه:

توبه عبارت است از یک نوع انقلاب و قیام از ناحیه ى خود انسان علیه «خود» و این از جمله مختصّات انسان محسوب مى شود. تنها انسان است که مى تواند با اختیارِ خود علیه «خود» قیام کند. حیوان یا گیاه اگر مانعى بر سر راه خود ببینند تغییر مسیر مى دهند و یا در مقابل موانع حیات خود مقاومت مى کنند امّا هیچ گاه این ها علیه خودشان تغییر موضع نمى دهند. امّا انسان با استعدادهاى شگفت انگیزى که دارد مى تواند علیه خودش قیام کند.

 

کلمه توبه اگر با حرف «الی» بیاید، منظور توبه بندگان به درگاه خداوند است و اگر با «علی» بیاید، منظور توجّه و لطف خداوند به بندگان است. «یَتُوبَ عَلَیْهِمْ»

 

بيان مراحل سه‌گانه توبه

 توبه سه مرحله دارد مرحله اُوليٰ توبهٴ الهي است بر بنده «تاب الله علي عبده» يعني «أفاض الله علي عبده بأن أوقظه و هيّئه و نبّهه» كه او را بيدار كرده اين توبهٴ مِن الله علي العبد است توبهٴ دوم توبه مِن العبد الي الله است كه مي‌گويد «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» و برمي‌گردد توبهٴ سوم باز توبهٴ مِن الله علي العبد است كه توبه را قبول می كند ﴿إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ﴾، [18] ﴿يَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ [19] اگر هم كمبودي باشد با اين كلمه ﴿عَنْ﴾ ترميم كرده نفرمود «يقبل التوبة مِن عباده» اين كلمه ﴿عَنْ﴾ براي تجاوز است اگر كسي توبه كرده توبه او كمبود دارد بعضي از مشكلات را هنوز حل نكرده در اين بخش هم ذات اقدس الهي تجاوز نمي‌كند و صرف‌نظر مي‌كند كه ﴿يَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ نه «من عباده» پس توبه انسان محفوف به دو توبه خداست (یکی توفیق دادن به بنده برای توبه و دیگری پذیرفتن توبه بندگان است.) همه كارهاي خير انسان محفوف به دو فيض الهي است. مانند وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ.

هر کس می‌خواهد توبه کند اول باید خدا لطف کند به آدم، آدم متوجه شود که خلاف کرده، بد کرده، توجه به اینکه اینجا خلاف کردم، این لطف خداست که آدم را متوجه می‌کند به خلاف. وقتی که متوجه شد عذرخواهی می‌کند، آن وقت خداوند این عذرخواهی‌ را می‌پذیرد.

روایت داریم که هر کسی را خدا دوستش دارد، عیب‌هایش را به او نشان می‌دهد. می‌نشیند عیب‌های خودش را می‌شمارد: أنا الذی، أنا الذی، أنا الذی.

https://www.aparat.com/v/Jkuif/%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87

 

در آیه ای از قرآن این سه معنی کنار هم جمع شده است؛ آنجا که فرمود:

 ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتُوبُوا إِنَّ اللهَ هُوَ التَوّابُ الرَّحِیمُ؛[ توبه/ 118]

 «سپس خداوند به آنها برگشت (توفیق توبه داد) تا توبه و برگشت کنند. خداوند بسیار توبه پذیر مهربان است.»

توبه‌ی خالی در قرآن نداریم، تا آنجایی که من وارسی کردم یک جا می‌گوید: «تابَ و  أصلَحَ» (مائده/ 39)، یک جا می‌گوید: «تابَ و آمَنَ» (فرقان/ 70) توبه کردی باید ایمان هم بیاوری. یک جا می‌گوید: «تابُوا  وَ بَيَّنُوا» (بقره/ 160) حقیقت را کتمان کردی حالاتوبه کردی؟ حالا بیان کن. کسی که حقیقت را کتمان کرده، نگفته، حالا باید بگوید. «تابُوا و أصلَحُوا» (بقره/ 160 و نساء/ 146)، «تابُوا  وَ بَيَّنُوا»، «تابُوا  و آمَنُوا» (اعراف/ 153) توبه باید یک عملی هم پشت سرش باشد. توبه‌ی خالی خدایا ما گناه کردیم، شب قدر هم می‌رویم مسجد قرآن سر می‌گیریم، بعد دیگر خدا ما را بخشید، این‌طور نیست.

 

 خدا توّاب است يعني کثیرالرجوع به بندگان است كه افاضه مي‌كند. مؤمنان توّاب‌اند يعني قابل توبه‌اند زياد به طرف خدا رجوع مي‌كنند. اين‌طور نيست كه توبه در هر دو جا به يك مصداق باشد.

 

﴿لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ﴾ اين منافقين و منافقات در برابر آن آيه‌اي است كه فرمود: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ﴾ زن و مرد را در چند جهت ذكر كرده يعني آيه 35 همين سورهٴ مباركهٴ «احزاب» كه فرمود: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ﴾ تا آخر، اين منافقين و منافقات، مشركين و مشركات در برابر آن است.