نفس و شیطان
رسول خدا (ص):
أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک
دشمنترین دشمنانت، همان نفس توست که با خود داری.
نفس و مراتب آن:
هویت حقیقی انسان، دارای ابعاد و لایههای سهگانه (حیوانی، انسانی، الهی) است. از آیات قرآن مجید نیز به خوبی استفاده میشود که روح و نفس انسانی دارای سه مرحله است:
نفس اماره یا لایه حیوانی انسان.
لایه حیوانی انسان در شهوت، غضب و امیال نفسانی خلاصه میشود.[۱۹] این میل قلبی و حالت نفسانی را قرآن به نفس اماره، تعبیر مینماید و تاکید میکند که: «إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ به درستی که نفس، (انسان را) به کارهای زشت و ناروا فرمان میدهد»
به همین دلیل به آن اماره (امرکننده به بدیها) گفتهاند. در این مرحله هنوز عقل و ایمان آن قدرت را نیافته که نفس سرکش را مهار زده و آن را رام کنند بلکه در بسیاری از موارد در برابر او تسلیم میگردند و نفس سرکش آنها را شکست میدهد.
كَمْ مِن عَقلٍ أسيرٍ تَحتَ هَوىً أمير
چه بسا عقلها كه گرفتار هوا و هوس اند.
"نفس لوامه" مرتبهای از نفس است که پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت، انسان به این مرتبه ارتقاء مییابد. در این مرحله ممکن است بر اثر طغیان غرائز گاه گاه مرتکب خلافهایی بشود اما فورا پشیمان میگردد و به ملامت و سرزنش خویش میپردازد و تصمیم بر جبران گناه میگیرد، و دل و جان را با آب توبه میشوید.
قرآن مجید این مرحله را" نفس لوامه" تعبیر کرده و میفرماید: «وَ لا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ؛[۲۳]و سوگند به (نفس لوّامه) وجدان بیدار و ملامتگر که رستاخیز حقّ است!»
"نفس مطمئنه" آن مرتبهای است که پس از تصفیه و تهذیب و تربیت کامل، انسان به آن میرسد در این مرتبه غرائز سرکش توانایی پیکار با عقل و ایمان در خود نمیبینند چرا که عقل و ایمان آن قدر نیرومند شدهاند که غرائز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارند.
این مقام انبیاء و اولیا و پیروان راستین آنها است، آنهایی که در مکتب مردان خدا درس ایمان و تقوا آموختند و سالها به تهذیب نفس پرداخته و جهاد اکبر را به مرحله نهایی رساندهاند.
قرآن از این مرحله به نفس مطمئنه تعبیر کرده میفرماید: «یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی اِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی؛[۲۴]ای نفس مطمئن و آرام یافته به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که تو از او خشنودی و او هم از تو خشنود.»
—--
قرآن کريم تصريح مي کندکه قلمرو نفوذ شيطان در انسان فقط در حد وسوسه و جلوه دادن و زينت دادن خيالي يک امر باطل است، که با عناوين وسوسه، تزيين و تسويل (آراستن) بيان شده است .او هيچ گونه اکراه و اجبارى بر انسان ندارد. اين حقيقت را قرآن کريم از زبان شيطان چنين نقل مى کند:
سوره ۱۴: إبراهيم
وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (۲۲)
و شيطان هنگامي كه كار تمام ميشود ميگويد خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده (باطل) دادم و تخلف كردم، من بر شما تسلطي نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم و شما پذيرفتيد، بنابراين مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من، من نسبت به شرك شما درباره خود كه از قبل داشتيد (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم، مسلما ستمكاران عذاب دردناكي دارند. (۲۲)
در تفسير «الميزان» در ذيل همين آيه آمده است:
خداوند در اين آيه هر گونه سلطه ظاهرى و معنوى را از شيطان نفى کرده؛ يعنى، نه چنين قدرتى دارد که در اراده انسان نفوذ کند و چيزى را بر او تحميل کند و بر کارى اجبار نمايد؛ نه دليل و برهانى دارد تا عقل و انديشه انسان را تحت تصرف خود قرار دهد در نتيجه انسان را ناچار به پذيرش القائات خود بکند.
تنها نقشى که او در زندگى انسان دارد، دعوت به سوى باطل است .دعوت شيطان از طريق نفس اماره صورت مي گيرد. در واقع نيروهاي اماره در وجود انسان در طول القائات شيطاني قرار دارد . شيطان بي واسطه آمادگي دروني انسان نمي توان کاري صورت دهد. پس شيطان هيچ تسلطي بر انسان ندارد.» (8)
وقتي بين دو موجود هيچ گونه ارتباط علّت و معلولي نباشد، گفته مي شود آن دو موجود در عرض هم قرار دارند. مثلاً درخت، انسان و خورشيد در عرض همند؛ چون هيچ كدام از اينها، علّت و به وجود آورنده ي ديگري نيستند؛ امّا دو موجودي كه يكي از آن ها معلول و ديگري علّت آن است، در طول هم قرار دارند. به اين معني كه رتبه ي وجودي علّت قبل از رتبه ي وجودي معلول قرار دارد؛ و تا علّت نباشد معلول نيز نخواهد بود.
براي مثال ميوه سيب در طول درخت سيب قرار دارد. لذا از آنجا كه خداوند علت تمام پديده ها است، در نتيجه رتبه وجودي اش قبل همه پديده ها و در نتيجه همه در طول خدا قرار دارند؛ آن چنان كه در قرآن مي فرمايد:" وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ" و خزائن همه چيز، تنها نزد ماست. ولى ما جز به اندازه معيّن آن را نازل نمىكنيم". (3)
Mohamadi: