فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ ﴿۳۲﴾

(آري) ما شما را گمراه كرديم همانگونه كه خود گمراه بوديم. (۳۲)

ما شما را گمراه كرديم همانگونه كه خود گمراه بوديم" (فَأَغْوَيْناكُمْ إِنَّا كُنَّا غاوِينَ‌).

‏بنابراين چه جای تعجب كه همگی در اين مصائب و عذابها شريك باشيم؟

نكته‌ها:

۲- پيشوايان و پيروان گمراه!

‏در آيات فوق و آيات ديگر قرآن مجيد اشاراتی پر معنی به مخاصمه رهبران و پيروان گمراه در روز قيامت يا در جهنم آمده است.

‏اين هشداری است آموزنده به همه كسانی كه عقل و دين خود را در اختيار رهبران گمراه می‌گذارند.

‏در آن روز گرچه هر كدام سعی می‌كنند از ديگری برائت جويند، و حتی گناه خود را به گردن او بيندازند، ولی با اين حال هيچ كدام قادر به اثبات بی‌گناهی خويش نيستند.

‏در آيات بالا ديديم كه پيشوايان اغواگر به تابعين خود صريحا می‌گويند:

‏عامل نفوذ ما در شما همان روح طغيانگری شما بود" بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ‌".

‏اين طغيانگری زمينه‌های تاثرپذيری شما را در برابر اغواگری ما فراهم ساخت، و ما توانستيم انحرافاتی را كه داشتيم از اين طريق به شما منتقل كنيم" فَأَغْوَيْناكُمْ إِنَّا كُنَّا غاوِينَ‌".

فَحَقَّ عَلَيْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ‌" … تكيه روی كلمه‌ " رب" پر معنی است يعنی كار انسان بجايی می‌رسد كه خداوندی كه مالك و مربی او است و جز خير و سعادت او را نمی‌خواهد, او را مشمول مجازات دردناك خويش قرار می‌دهد، و البته اين نيز از شؤون ربوبيت او است.

‏به هر حال آن روز به راستی" يوم الحسرة" است، روزی است كه هم پيشوايان گمراه كننده، و هم پيروان گمراهشان از برنامه‌های خود نادم می‌شوند اما چه فايده كه راهی برای بازگشت نيست.

… در سوره مباركه «سبأ» يك مقدار مبسوط‌تر اين گفتگوهاي تبهكاران رد و بدل شد. وقتي مستكبران و متبوعان مي‌گفتند ما كاري نكرديم، ما چه كار كرديم؟ آنها در جهنم داد مي‌زنند مي‌گويند: ﴿بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ﴾؛[19]شب و روز نشستيد نقشه كشيديد و ما را به بند كشيديد؛ شما مستكبر بوديد، كاری نكرديد يعني چه؟!

سوره ۳۴: سبأ

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ ﴿۳۱﴾

كافران گفتند: ما هرگز به اين قرآن و كتب ديگر كه قبل از آن بوده ايمان نخواهيم آورد، اگر ببيني هنگامي كه اين ستمگران در پيشگاه پروردگارشان (براي حساب و جزا) بازداشت شده‏ اند (از وضع آنها تعجب ميكني) در حالي كه هر كدام گناه خود را به گردن ديگري مي اندازد، مستضعفان به مستكبران مي‏گويند: اگر شما نبوديد ما مومن بوديم! (۳۱)

قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمِينَ ﴿۳۲﴾

(اما) مستكبران به مستضعفان پاسخ ميدهند: آيا ما شما را از هدايت بازداشتيم بعد از آن كه به سراغ شما آمد (و آنرا به خوبي در يافتيد) بلكه شما خود مجرم بوديد! (۳۲)

وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَنْدَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۳۳﴾

مستضعفان به مستكبران مي‏گويند وسوسه‏ هاي فريبكارانه شما در شب و روز (مايه گمراهي ما شد) هنگامي كه به ما دستور ميداديد كه به خداوند كافر شويم و شريكهائي براي او قرار دهيم آنها هنگامي كه عذاب (الهي) را ميبينند ندامت خود را كتمان ميكنند (مبادا بيشتر رسوا شوند) و ما غل و زنجير در گردن كافران مينهيم آيا جز آنچه عمل ميكردند به آنها جزا داده ميشود؟! (۳۳)

(مستحضريد آن مستضعفي كه حجّت الهي بر او بالغ نشود، براساس حديث «رفع»[20] هرگز عذاب نخواهد شد؛

امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که نُه چیز از امت من برداشته شده‌است: خطا و فراموشی و آنچه بر آن اکراه شوند و آنچه نمی‌دانند و آنچه طاقت انجام آن‌را ندارند و آنچه بدان مضطر هستند و حسد و فال بد زدن و اندیشه کردن در وسوسه خلق تا زمانی که بر زبان نیاورند.

آن مستضعفي كه نفهميده به دنبال اين و آن مي‌رود، اين مثل مستكبر گرفتار عذاب است وگرنه آ‌ن مستضعفي كه چون هيچ حقی براي او روشن نشد دست به كاري نبرد، آن «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُونَ آنچه نمی‌دانستند، برداشته شد» است، آ‌ن مستضعفي كه ﴿عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ﴾[21] اينها اهل عذاب نيستند. آن مستضعفي كه نفهميده به دنبال زيد و عمرو راه افتاد، او مثل مستكبر در عذاب است). اينها در جهنم گفتگوهاي تند و تيزي دارند كه در سوره «سبأ» گذشت؛ مستضعفان مي‌گويند پروردگارا ما با هم در عذاب جهنم هستيم و يكسان داريم مي‌سوزيم ﴿رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ﴾؛[22]خدايا ما دنبال اينها راه افتاديم عذاب اينها را دو برابر كن ﴿رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ﴾،[23]

سوره ۳۳: الأحزاب

يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا ﴿۶۶﴾

در آن روز كه صورتهاي آنها در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از كار خود پشيمان مي‏شوند و) مي‏گويند اي كاش خدا و پيامبر را اطاعت كرده بوديم. (۶۶)

وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ﴿۶۷﴾

و مي‏گويند: پروردگارا! ما از رؤسا و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند. (۶۷)

رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا ﴿۶۸﴾

پروردگارا! آنها را از عذاب، دو چندان ده، و آنها را لعن بزرگي فرما. (۶۸)

ذات اقدس الهي پاسخ مي‌دهد ﴿قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾[24] هم عذاب شما دو برابر است كه مستضعف هستيد و هم عذاب مستكبران دو برابر است.

سوره ۷: الأعراف

قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۸﴾

(خداوند به آنها) مي‏گويد: داخل شويد در صف گروه‏ هاي مشابه خود از جن و انس در آتش، هر زمان گروهي وارد مي‏شوند گروه ديگر را لعن مي‏كنند تا همگي با ذلت در آن قرار گيرند (در اين هنگام) گروه پيروان درباره پيشوايان خود مي‏گويند: خداوندا! اينها بودند كه ما را گمراه ساختند پس كيفر آنها را از آتش دو برابر كن (كيفري براي گمراهيشان و كيفري به خاطر گمراه ساختن ما) مي‏گويد براي هر كدام (از شما) عذاب مضاعف است ولي نمي‏دانيد (زيرا پيروان نيز اگر گرد پيشوايان ستمگر و گمراه را نگرفته بودند آنها قدرتي بر اغواي ديگران نمي‏داشتند). (۳۸)

آنها دو گناه كردند و دو گناه آنها هم روشن است و عذابشان هم زياد است؛ شما هم دو گناه كرديد، اما دو گناه شما براي شما مخفي است، خيال مي‌كنيد نبايد به اندازه آ‌نها عذاب ببينيد (به نظرم لفظ اندازه صحیح نیست هر دو گروه گناهشان دو برابر میشود) ﴿قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾؛ دو گناه آنها ضلالت و اضلال است که خودشان بيراهه رفتند و در اثر تبليغ سوء شما را هم گرفتار كردند… لذا دو عذاب مي‌چشند، اما شما هم دو گناه كرديد: يكي اينكه خود آن عمل را مرتكب شديد, ديگر اينكه با داشتن رهبران الهي, مثل اهل بيت(عليهم السلام) آنها را رها كرديد و به دنبال اينها راه افتاديد، آنها كه در معرض شما بودند.

سوره ۷۱: نوح

قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا ﴿۵﴾

(نوح) گفت پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوي تو) دعوت كردم. (۵)

فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا ﴿۶﴾

اما دعوت من چيزي جز فرار از حق بر آنها نيفزود! (۶)

—-----

اين رساله «التعجّب» كه براي كنزالفوائد كراجكي است كه بارها اين رساله را شنيديد، اين رساله اسم آن «التعجّب» يا «عجب» است؛

رساله «التعجّب» از آثار شيخ محمد بن علي بن عثمان كراجكي است كه در مجموعه معروف او به نام كنزالفوائد گرد آمده است.

رساله «التعجّب» يك متن كوتاه و در عين حال عميق كلامی است (علم کلام شاخه‌ای از علوم اسلامی است که به بررسی، دفاع و اثبات اصول عقاید دینی (مانند توحید، نبوت، معاد، امامت و…) می‌پردازد، با استفاده از استدلال عقلی و نقلی. فلسفه و کلام دو رشتهٔ مرتبط با هم، اما با رویکردهای متفاوت هستند. فلسفه به دنبال شناخت حقیقت از طریق عقل و استدلال است و به مسائل کلی و بنیادی هستی میپردازد. کلام، به ویژه در اسلام، به دفاع از عقاید دینی و پاسخ به شبهات میپردازد و از عقل و نقل (قرآن و سنت) برای تبیین و اثبات باورهای دینی استفاده میکند.

به طور خلاصه:

  • فلسفه: تفکر عقلانی مستقل و کلی درباره هستی.
  • کلام: دفاع از عقاید دینی با استفاده از عقل و نقل.)

كه در آن كراجكي به شگفتی از عقايد برخی فرقه‌ها و گروه‌های اسلامی در مسائل توحيد، عدل، امامت، و نبوت می‌پردازد. او در اين رساله از اين كه چگونه برخی افراد با وجود وضوح ادله، به انكار يا تحريف عقايد صحيح پرداخته‌اند، ابراز شگفتی می‌كند.

محتوای كلی:

تعجّب از انكار امامت اميرالمؤمنين (ع) با وجود نصوص فراوان

تعجّب از اعتقاد به جبر در حالی كه با عدل الهی ناسازگار است

تعجّب از تفسيرهای نادرست از آيات قرآن

رساله «التعجّب» از جمله رساله‌های مستقلی است كه در جلد اول كنزالفوائد آمده و از نمونه‌های بسيار روشن در بيان روش كلامی و اعتقادی كراجكي به شمار می‌رود. كراجكي در آثار خود به شيوه‌ای عقلانی و متكی به روايات، به دفاع از اصول دين و امامت پرداخته است.

همان‌طوري كه قوانين مرحوم ميرزا (میرزا ابوالقاسم جیلانی مشهور به میرزای قمی)، چون «قانونٌ، قانونٌ» است، اسم كتاب قوانين شده؛ فصول مرحوم صاحب فصول (محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی)، چون بحث‌هاي آن «فصلٌ، فصلٌ» است اسم اين كتاب فصول شده، رساله آ‌ن بزرگوار، چون «عجبٌ، عجبٌ» است اصلاً رساله اسمش «عجب» است يا رساله اسمش «التعجّب» است؛ اين رساله هيچ نام ديگری ندارد مگر «رسالة التعجّب» يا «رسالة العجب» چون همه اين تيترها و فصل‌هايش اين است كه «عجبٌ، عجبٌ». مي‌گويد يك وقت بانويي كه دومي ندارد، اين در همين مدينه ـ اين بانو ديگر در بانو بودن دومي ندارد ـ شب‌ها و روزها آمد گفت بياييد علي‌بن‌ابي‌طالب را ياري كنيد، جواب ندادند. در همين مدينه طولي نكشيد زني بلند شد آمد گفت بياييد علي‌بن‌ابي‌طالب را بكُشيد هزارها نفر جواب دادند، «التعجّب!» اين است.

استدلال ذات اقدس الهي اين است كه ﴿لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾ شما چرا حساب نمي‌كنيد؟ رهبران الهي كه بودند, در دسترس هم كه بودند, خودشان را هم كه معرفي كردند، شما حرف آن بانو را گوش نداديد، اما حرف اين زن را گوش داديد؛ هميشه اين‌طور است! ﴿قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾اين احتجاج در جهنم است.

… مشابه همان استدلالي كه وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) به كسي كه مستشار ديوان عالي اموي بود، فرمود شماها درِ خانه ما را بستيد، اگر شماها نبوديد كه در خانه ما بسته نمي‌شد.[25] اين‌جا هم مي‌فرمايد آنها وقتي به مستكبران گفتند, مستكبران گفتند: بله ما آدم‌هاي بدي بوديم، ما نمي‌گوييم آدم خوبي بوديم؛ ولي شما ما را الگوي خود قرار داديد، مي‌خواستيد دنبال ائمه‌تان برويد! ﴿فَأَغْوَيْناكُمْ إِنَّا كُنَّا غاوينَ﴾؛ لذا فرمود: ﴿فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ﴾؛ در قيامت، اينها شريك در عذاب‌ هستند، هم آن مستكبر و هم اين مستضعَف. بنابراين اين‌چنين نيست كه اگر كسي مستضعف شد جهنم نرود يا عذابش كمتر باشد. حضرت سيّدالشهداء(سلام الله عليه) فرمود شما که مثل يك مُشت ملخ جمع شديد، آخر بگوييد من چه كسي هستم! من كه خودم را معرفي كردم. در تمام روي كره زمين فرزند دختر پيغمبر غير از من نيست؛ مثل يك مُشت ملخ جمع شديد براي كشتن من براي چيست؟! گفتند: «بُغضاً لأبيك»؛[26] اين مستضعف مثل آن مستكبر عذابش دو برابر است…

https://www.karbobala.com/articles/info/640?utm_source=chatgpt.com

فرق بين غَوایَت و ضلالت و جمع آن در كافران و رهبران آنها

در دو بخش قرآن كريم بين ضلالت و «غَوایَت» جمع شده است (کنار هم و با هم به‌کار رفته‌اند). ضلالت يعني گمراه و بيراهه رفتن, ما راه را گم كرديم; غوايت يعني ما اصلاً هدف را گم كرديم و نمي‌دانيم كجا بايد برويم. يك وقت است انسان هدفدار است ولی راه را بلد نيست، مثل مسافري كه مي‌خواهد جايي برود، اما راه را گم كرده که اين را مي‌گويند «ضال», يك وقت است که انسان پوچ‌گراست و اصلاً نمي‌داند كجا بايد برود که مي‌گويند «غاوي» (ضال راه را گم کرده است غاوي مقصد را گم کرده است). اينكه شيطان در يك بخش گفت: ﴿لَأُضِلَّنَّهُمْ﴾[17] و در يك بخش, ﴿لَأُغْوِيَنَّهُمْ﴾;[18] يعني من اول اينها را از راه به در مي‌برم كه اينها راه را گم ‌كنند و بعد پوچ‌گرا ‌شوند؛ نمي‌دانند كجا مي‌خواهند بروند و عاقبتشان چيست که اين مي‌شود «غوايت» و اين دو خطر در جاهليّت بود و ذات اقدس الهي به مردم جاهلي فرمود وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از هر دو آسيب مصون است ﴿ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوي﴾[19]

سوره ۵۳: النجم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ﴿۱﴾

سوگند به ستاره هنگامي كه افول مي‏كند. (۱)

مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ﴿۲﴾

كه هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است. (۲)

وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿۳﴾

و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‏گويد. (۳)

إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ﴿۴﴾

آنچه آورده چيزي جز وحي نيست كه به او وحي شده است. (۴)

نه او راه را گم كرد و نه هدف را، هم در راه هست و هم هدف دارد. شما به دنبال كسي بايد برويد كه در متن راه هست ﴿إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[20] و هدفدار هم است. حالا اين‌جا فرمود ما اصلاً هدف را گم كرديم؛ اگر كسي هدف را گم كرده راهي ندارد ﴿إِنَّا كُنَّا غاوينَ﴾ بي‌هدف بوديم, پوچ‌گرا بوديم و نمي‌دانستيم كجا مي‌خواهيم برويم، نه اينكه مشخص بود كجايي هستيم؛ ولي راه را بلد نبوديم ﴿إِنَّا كُنَّا غاوينَ﴾.