﴿۱﴾ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا (قسمت سوم )
﴿۱﴾ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
(۱) ستايش مخصوص خداوندي است كه آفريننده آسمانها و زمين است، خداوندي كه فرشتگان را رسولاني قرار داد كه صاحب بالهاي دو گانه و سه گانه و چهار گانه اند او هر چه بخواهد در آفرينش ميافزايد، او بر هر چيزي قادر است.
دعاي اول صحيفه سجاديه ( دعا در توحید و ستایش خداوند )
(1) حمد و سپاس خداى را، آن نخستين بىپيشين را و آن آخرين بىپسين را،
(2) خداوندى كه ديدهى بينايان از ديدارش قاصر آيد و انديشهى واصفان از نعت او فرو ماند.
(3) آفريدگان را به قدرت خود ابداع كرد و به مقتضاى مشيت خويش جامه هستى پوشيد
(4) و به همان راه كه ارادت او بود روان داشت و رهسپار طريق محبت خويش گردانيد. چون ايشان را به پيش راند، كس را ياراى واپس گراييدن نبود، و چون واپس دارد، كس را ياراى پيش تاختن نباشد. (آنها از آنچه خدا آنان را به آن مقدم داشته نمىتوانند تأخير كنند، و از آنچه خدا آنها را از آن تأخير انداخته نمىتوانند پيشى بگيرند.)
(5) هر زنده جانى را از رزق مقسوم خويش توشهاى معلوم نهاد، آنسان كه كس نتواند از آن كه افزونش داده، اندكى بكاهد و بر آن كه اندكش عنايت كرده، چيزى بيفزايد.
(6) سپس هر يك از آدميان را عمرى معين مقرر كرد و مدتى محدود كه با گامهاى روزها و سالهايش مىپيمايد، تا آنگاه كه به سر آردش، آنسان كه چون آخرين گامها را بردارد و پيمانه عمرش لبريز شود، او را فروگيرد: يا به ثواب فراوانش بنوازد، يا به ورطهى عقابى خوفناكش اندازد، تا بدكاران را به كيفر عمل خويش برساند و نيكوكاران را به پاداش كردار نيك خويش
(7) و اين خود عين عدالت اوست. منزه و پاك است نامهاى او و ناگسستنى است نعمتهاى او. كس را نرسد كه او را در برابر اعمالش بازخواست كند و اوست كه همگان را به بازخواست كشد.
(8) حمد و سپاس خداوندى را كه اگر معرفت حمد خويش را از بندگان خود دريغ مىداشت، در برابر آن همه نعمتها كه از پس يكديگر بر آنان فرومىفرستاد، آن نعمتها به كار مىداشتند و لب به سپاسش نمىگشادند، به رزق او فراخ روزى مىجستند و شكرش نمىگفتند.
(9) و اگر چنين مىبودند، از دايره انسانيت برون مىافتادند و در زمره چارپايان در مىآمدند. چنان مىشدند كه خداى تعالى در محكم تنزيل خود گفته است: (چون چارپايانند، بل از چارپايان هم گمراهتر.)
(10) حمد و سپاس خداوندى را كه خود را به ما شناسانيد و شيوه سپاسگزارىاش را به ما الهام كرد و ابواب علم ربوبيت خويش را به روى ما بگشاد و ما را به اخلاص در توحيد او راه نمود و از الحاد و ترديد در امر وى به دور داشت.
(11) او را سپاس گوييم، چنان سپاسى كه چون در ميان سپاسگزارانش زيستن گيريم، همواره با ما باشد و به يارى آن از همهى آنان كه خواستار خشنودى و بخشايش او هستند گوى سبقت برباييم.
(12) آنچنان سپاسى كه تابشش تاريكى وحشت افزاى گور بر ما روشن گرداند و راه رستاخيز براى ما هموار سازد و در آن روز كه هر كس به جزاى عمل خويش رسد و بر كس ستم نرود و هيچ دوستى از دوست خويش دفع مضرت نتواند و كس به كس يارى نرساند، چون در موقف بازخواست ايستيم، منزلت ما برافرازد و بر مرتبت ما بيفزايد.
(13) حمد و سپاسى آنچنان كه نوشته در نامه عمل ما به اعلى عليين فرا رود و فرشتگان مقرب بر آن گواهى دهند.
(14) حمد و سپاسى آنچنان كه در آن روز كه ديدگان را پرده حيرت فروگيرد، ديدگان ما بدان روشنى گيرد و در آن روز كه گروهى سيهروى شوند، ما سپيد روى گرديم.
(15) حمد و سپاسى آنچنان كه ما را از آتش دردناك خداوندى برهاند و در جوار كرمش بنشاند.
(16) حمد و سپاسى آنچنان كه ما را با فرشتگان مقرب او همنشين سازد و در آن سراى جاويد كه جايگاه كرامت هميشگى اوست با پيامبران مرسل همدوش گرداند.
(17) حمد خداوندى را كه سيرتها و صورتهاى پسنديده را براى ما برگزيد و روزيهاى خوش و نيكو را به ما ارزانى داشت.
(18) خداوندى كه ما را آنگونه برترى داد كه بر همهى آفريدگان سلطه يابيم، چندان كه به قدرت او هر آفريده فرمانبردار ماست و به عزت او در ربقهى (گردونۀ) طاعت ما.
(19) سپاس خداوندى را كه جز به خود، در نياز را به روى ما فروبست. چگونه از حمد او برآييم؟ كى سپاسش توانيم گفت؟ نمىتوانيم، كى توانيم؟
(20) حمد خداوندى را كه در پيكر ما ابزارهايى نهاد كه توان بست و گشادمان باشد ( اعضا و جوارح ما به وسيلهى اعصاب در اختيار ما هستند و قابل انقباض و انبساط) و به نعمت روح، زندگيمان عنايت فرمود و اندامهايى داد كه به نيروى آنها كارهاى توانيم ساخت و ما را از هر چه خوش و گوارنده است روزى داد و به فضل خويش بىنياز گردانيد و به من و كرم خود سرمايه بخشيد.
(21) و تا فرمانبردارى و سپاسگزاريمان بيازمايد، به كارهايى فرمان داد و از كارهايى نهى فرمود. چون از فرمانش سر برتافتيم و بر مركب عصيان برنشستيم، به عقوبت ما نشتافت و در انتقام از ما تعجيل روا نداشت، بلكه به رحمت و كرامت خويش ما را زمان داد و به رافت و حلم خود مهلت عطا فرمود، باشد كه بازگرديم.
(22) حمد و سپاس خداوندى را كه ما را به توبه راه نمود. و اگر پرتو فضل او نبود، هرگز بدان راه نمىيافتيم. و اگر از فضل او تنها به همين يك نعمت بسنده مىكرديم، باز هم دهش او به ما نيكو و احسان او در حق ما جليل و فضل و كرمش بس كرامند مىبود،
(23) كه روش او در قبول توبهى پيشينيان نه چنين بود. ما را از هر چه فراتر از تاب و توانمان بود معاف داشت و جز به اندازهى توانمان تكليف نفرمود و جز به اعمال سهل و آسانمان وانداشت، تا هيچ يك از ما را عذرى و حجتى نماند.
(24) هر كه از ما سر از فرمانش برتابد، كارش به شقاوت كشد و آن كه به درگاه او روى كند، تاج سعادت بر سر نهد.
(25) حمد و سپاس خداى را، بدان سان كه مقربترين فرشتگانش و گرامىترين آفريدگانش و ستودهترين ستايندگانش مىستايند.
(26) حمدى برتر از هر حمد ديگر، آنسان كه پروردگار ما از همه آفريدگان خود برتر است.
(27) حمد باد او را به جاى هر نعمتى كه بر ما و بر ديگر بندگان در گذشته و زنده خود دارد، به شمار همه چيزها كه در علم بىانتهاى او گنجد و چند برابر نعمتهايش، حمدى بىآغاز و بىانجام و تا روز رستاخيز،
(28) حمدى كه حدى و مرزى نشناسد و حسابش به شمار درنيايد و پايانش نبود و زمانش در نگسلد.
(29) حمدى كه ما را به فرمانبردارى و بخشايش او رساند و خشنودىاش را سبب گردد و آمرزش او را وسيله باشد و راهى بود به بهشت او و پناهگاهى بود از عذاب او و آسايشى بود از خشم او و ياورى بود بر طاعت او و مانعى بود از معصيت او و مددى بود بر اداى حق و تكاليف او.
(30) حمدى كه ما را در ميان دوستان سعادتمندش كامروا كند و به زمره آنان كه به شمشير دشمنانش به فوز شهادت رسيدهاند درآورد. انه ولى حميد (همانا او یار بندگان و خدای ستوده خصال است.)
سوره ۱۷: الإسراء
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ﴿۴۴﴾
آسمانهاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آنها هستند همه تسبيح او ميگويند، و هر موجودي تسبيح و حمد او ميگويد، ولي شما تسبيح آنها را نمي فهميد او حليم و آمرزنده است (۴۴)
در بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) كه فرمود اگر كسي حمد نكند از حدّ انسانيت خارج ميشود به حدّ بهيميت[16] درست است بهيمه هم حمد ميكند, پايينتر از بهيمه, گياه هم حمد ميكند, پايينتر از گياه, جماد هم حمد ميكند بر اساس آيه سوره مباركه «اسراء» كه ﴿إِن مِن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[17] اما بهيمه, حمد حيواني ميكند نه حمد انساني, حمد انساني اين است كه «صرف كلّ نعمة في موضعها» براي حيوان موضع ندارد او غصب و حلال و حرام ندارد او علف سبز را ميخورد حالا چه حلال چه حرام; اينچنين نيست كه حالا اگر كسي باغ سبزي را نشان حماري داد اين حمار بگويد براي صاحب من نيست اينطور نيست براي او علفِ سبز, غذاست چه حلال چه حرام; كسي كه حلال و حرام ندارد آن حمد انساني را ندارد گرچه حمد تكويني حيواني را دارد از حيوان پَستتر بشود حمد گياه و نبات را دارد.