﴿۱۵﴾ قُلْ أَذَلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِيرًا
فرمود: ﴿أَذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِيراً﴾ اين جنّت براي اينها مصير است يعني اينها پايان صيرورتشان بهشت است نه پايان سيرشان بهشت است نه اينكه اينها ميروند بهشت اينها بهشت ميشوند خب اگر صيرورت, بهشت است بهشت ميشوند ما دليلي بر خلاف نداريم بلكه دليلي بر وفاق ادّعا شده است اين ظواهر محفوظ است [يعني] بهشت ميشوند بهشت معنوي ميشوند
وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ﴿۱۵﴾
ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود (۱۵)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ﴿۶﴾
اي كساني كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگها است نگاهداريد، آتشي كه فرشتگاني بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند، و هرگز مخالفت فرمان خدا نميكنند و دستورات او را دقيقا اجرا مينمايند! (۶)
إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿۹۸﴾
شما و آنچه غير از خدا ميپرستيد هيزم جهنم خواهيد بود و همگي در آن واردم (۹۸)
در طرف بهشت هم ظاهر آيات سورهٴ مباركهٴ «واقعه» اين است كه مقرّبين خودشان روح و ريحاناند ﴿فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ٭ فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ﴾[12
فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۸۸﴾
پس (بدانید آن که بمیرد) اگر از مقربان درگاه خداست. (۸۸)
فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿۸۹﴾
آنجا در آسایش و نعمت و بهشت ابدی است. (۸۹)
] نه «له جنّتٌ» ما حالا چون درك اين معنا براي ما دشوار است حتماً ميگوييم «لام» حذف شده ما كه از آنجا خبر نداريم از وضع مقرّبين و بهشت و اهل بهشت بياطلاعيم فوراً بگوييم اينجا «لام» حذف شده يا ﴿فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ﴾ يعني «لهم روحٌ و ريحانٌ» آخر اين تقدير براي چه؟!
اگر به ما گفتند «خويش را تأويل كن ني ذكر را
13] ما به همين ظاهر آيه معنا ميكنيم اگر دليل عقلي يا نقليِ معتبري بر خلاف اقامه شده باشد بعد ميگوييم اينجا حرفي محذوف است و مانند آن وگرنه ظاهر آيات سورهٴ مباركهٴ «واقعه» اين است كه اگر كسي جزء مقرّبين شد ﴿فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ﴾ نه «له روحٌ» نه «له ريحان» نه «له جنّة نعيم»
در قرآن كريم فرمود: ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾[55] (يك) ﴿هُمْ دَرَجَاتٍ﴾[56] (دو) بعضيها اصلاً تدرّج نكردند بالاتر بروند بعضيها برابر سورهٴ «انفال» بالاتر رفتند شده ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ برخيها آن قدر بالا رفتند كه خودْ درجه شدند كه در سورهٴ «آلعمران» ديگر بدون «لام» آمده فرمود: ﴿هُمْ دَرَجَاتٍ﴾ اين را شما وقتي به زمخشري يا به فخررازي ميدهيد ميگويد اينجا «لام» محذوف است به دليل اينكه در سورهٴ «انفال» دارد ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ خير «خويش را تأويل كن»[57] هيچ لامي هم حذف نشده بعضيها ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ بعضيها ﴿هُمْ دَرَجَاتٍ﴾ هستند خب اگر اينجا خودشان درجه شدند يعني مالك درجه شدند به مرحله والا بار يافتند ديگران را هم ميتوانند زيرمجموعه خودشان نگه بدارند.
آن وقت آن بيان نوراني پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه مرحوم صدوق در امالي نقل كرد اين است كه «أنا مدينةُ الحكمة و هي الجَنّة و أنت يا عليُّ بابها»[14] خود حكمتي كه خداي سبحان ميفرمايد: ﴿وَمَن يُؤتَ الْحِكمةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً﴾[15] و يكي از مصاديق روشن كوثر است خود اين كوثر خود اين حكمت, جنّت است. حالا اگر براي ما دليل عقلي يا دليل نقلي معتبر اقامه شده است كه كوثر نميتواند جنّت باشد حكمت نميتواند جنّت باشد جنّت الاّ ولابد يك قسم دارد و آن همان است كه درخت داشته باشد آب داشته باشد و قسم ديگر ندارد
در پايان سورهٴ مباركهٴ «قمر» ميفرمايد: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾[33] اينها نزد خدايند نزد خدا ديگر سخن از باغ و ارم نيست آنجا خودش جنّتِ معنوي است كه ﴿وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[34] است نه ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ جنّت الله كه ديگر درخت ندارد جنّت الله عقل دارد و عدل و آنها از اينكه هميشه چيز ميفهمند هميشه درصدد عقل و عدلاند هميشه درصدد مِهر و وفا و صفايند هميشه در لذّتاند چنين حالتي دارند بنابراين اگر كلمه صيرورت در اين گونه از موارد به كار رفت اين به ظاهرش محفوظ است