﴿۱۸۳﴾ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

﴿۱۸۳﴾ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ 

و حق مردم را كم نگذاريد و در زمين فساد ننمائيد. 

 

حالا آنها كه با مساحت چيز مي‌فروشند نظير پارچه‌فروشها آنهايي كه با درجه و امثال ذلك مي‌فروشند اينها كه ديگر كِيل و وزن نيست اين از جوامع‌الكلم قرآن كريم است جوامع‌الكلم كلماتي است كه براي بشر مِن الأولين و الآخرين نافع است، اختصاصي به مسلمان و يهودي و مسيحي و زرتشتي و اينها ندارد هر كه انسان است اين اصل براي او خوب است. اين تعبير جزء جوامع‌الكلم است فرمود: ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ﴾ با هر كسي معامله مي‌كني چه مسلمان چه غير مسلمان مي‌خواهي درس بگويي بي‌مطالعه نرو همين طور انبار كرده حرف نزن سخنراني بكني بي‌مطالعه نرو, چيزي مي‌خواهي بنويسي بي‌مطالعه ننويس, اهل رسانه‌اي بي‌تحقيق دهن باز نكن ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ﴾ چه مسلمان چه كافر ﴿أَشْيَاءَهُمْ﴾, ﴿أَشْيَاءَهُمْ﴾ يعني ﴿أَشْيَاءَهُمْ﴾ سخن از خوراكي و پوشاكي و نوشاكي و اينها نيست خب كسي است بدون مطالعه رفته سر كلاس، اين مشمول اين نهي است ديگر بي‌مطالعه رفته منبر, بي‌مطالعه دست به قلم كرده, بي‌مطالعه رفته روي ميز كارمندي نشسته, با اينكه متخصّص نيست رفته آنجا دكان باز كرده اين جزء جوامع‌الكلم است فرمود مسلماني باش, كافري باش, كم نده كم نياور!

﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ﴾ حالا صادرات چطور؟ يك وقت است كه كافر حربي است در ميدان جنگ است البته مالش فيء مسلمين است اما حالا كسي با كشور كفر دارد معامله مي‌كند كم‌فروشي كند گران‌فروشي كند زير و روي جعبه دو گونه باشد خب اين را قرآن نهي كرده فرمود مي‌خواهي ميوه بدهي به كافري به ملحدي به بت‌پرستي زير و رويش يكي باشد درست بفروش ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ﴾ كفي بذلك نورا! كافر حربي در ميدان حرب مالش فيء مسلمين است حرفِ ديگر است اما در تجارتها همه اينها مشمول اين اصل است

فیء به آنچه مسلمانان از دشمنانشان بدون جنگ می‌گیرند فیء می‌گویند، در مورد آن در آیهٔ ۷ از سوهٔ حشر آمده است که:

 مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ[حشر–۷]

آنچه خدا از [دارایی] ساکنان آن قریه‌ها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وی] و یتیمان و بینوایان و درراه‌ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت‌کیفر است (ترجمه: ترجمه استاد مهدی فولاوند)[حشر–۷][پانویس ۱]

 

﴿وَلاَ تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ﴾ عَثوْ و عِيث هر دو به معني فساد است اين ﴿مُفْسِدِينَ﴾ حالِ تأكيدي است ﴿وَلاَ تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾

Fraud is not seen only in transaction, but there may also be some unjust persons who fraud people in teaching, medical profession, control, engineering and other affairs of life and do not give others their due right as they must do.

The Arabic word /kayl/ (measure) usually is used for liquid substances; the word /qistas/ (balance) is used for weights; and the word /’ašya’/ (goods), in this sense, is used for the things which are counted or bought and sold by the pieces.

یک بحثی را دکتر سروش انجام می دهد که میگفت بازرگان نظرش این بود که هدف دین آباد کردن آخرت است نه این دنیا. ولی در سایه عمل کردن به دین ناخودآگاه دنیا نیز اباد میشود. ولی با دقت کردن به این آیات می بینیم که هدف اولیه و مستقیم این آیات آباد کردن دنیا میباشد

 

اما اينكه از كفار گاهي ربا گرفته مي‌شود ولي تطفيف و كم‌فروشي حرام است براي اينكه ربا يك امر دارج بين خود آنهاست چون ربا دارج بين خود آنهاست بر اساس <الزِموهم بما الزَموا انفَسهم>[31] گرفتن ربا از آنها عيب ندارد ولي كم‌فروشي نزد همه محكوم است از اين جهت قرآن كريم كم‌فروشي به كفار را تحريم كرده ولي گرفتن ربا را منع نكرده.

﴿۱۸۲﴾ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ

﴿۱۸۲﴾ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ 

با ترازوي صحيح وزن كنيد. 

Qisṭāsis a scale for measuring weight. It is “straight” if it weighs things justly. The two verses together order them to be just whether they give or take, whether by measure or weight.

﴿وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ﴾ با ترازويِ صاف بگيريد با ترازوي صاف بدهيد كم ندهيد.

﴿۱۸۱﴾ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ

﴿۱۸۱﴾ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ 

حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشي نكنيد) و مردم را به خسارت نيفكنيد. 

 

Kayl is a measure of volume for commodities. “Giving it in full”means not reducing the volume.

In order that this difference can be clear, this fact must be noted that the people of Shu‘ayb (the inhabitants of ’Aykah and Madyan) were living in a sensitive commercial region which was located on the way of those caravans that traveled from Mecca and Medina to Syria and from Syria to Mecca and Medina as well as other regions.

We know that these caravans are in need of many things in this way and sometimes those people who are in the cities along those roads apply the utmost misuse and buy their goods for the lowest price and sell them for the dearest price. (It should be noted that, at that time, many bargains were done in the form of barters.)

Sometimes, they find many undue faults on the material they are going to buy, while they command very much for the thing they are going to sell; and at the time of weighing and measuring their own goods they measure it very exactly and sometimes they fraud, but they weigh and measure others’ goods carelessly and sometimes they take more than the due amount, and since the opposite party is dependent and needy he is helpless to acquiesce to all these matters.

 

مشكل اصلي مردم مدين و اِيكه كم‌فروشي بود حالا گاهي گران‌فروشي مشكل است گاهي كم‌فروشي مشكل است كالاها را اجناس را يا با حجم مي‌فروختند يا با وزن مي‌فروختند اگر با حجم مي‌فروختند مي‌شد كِيل اگر با وزن مي‌فروختند مي‌شد ترازو، اينها هم در حجم‌فروشي مشكل داشتند هم در وزن‌فروشي مشكل داشتند. در حجم‌فروشي كِيل و پيمانه‌هايشان دو گونه بود با پيمانه‌هاي پر مي‌گرفتند با پيمانه‌هاي كم مي‌دادند در وزن‌فروشي هم بشرح ايضاً قرآن كريم درباره قوم مدين اين دو خطر را گوشزد كرد و در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» هم اين را به عنوان اصل كلي بيان كرد[1] در سورهٴ مباركهٴ «تطفيف» يا «مطففين» به عنوان ﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ﴾ اين را به صورت همگاني بيان كرده كه عذاب الهي منتظر گرفتن كم‌فروشان و بدفروشان‌اند

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ ﴿۱﴾

واي بر كمفروشان. (۱)

 الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ ﴿۲﴾

آنها كه وقتي براي خود كيل مي‏كنند حق خود را به طور كامل مي‏گيرند. (۲)

 وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ ﴿۳﴾

اما هنگامي كه مي‏خواهند براي ديگران كيل يا وزن كنند كم مي‏گذارند! (۳)

 ﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ﴾ اين مُطفّفين چه كساني‌اند ﴿الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَي النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ﴾ با اكتيالِ پر مي‌گيرند اما ﴿وَإِذَا كَالُوهُمْ﴾ بخواهند به ديگران بدهند با يك كيل ناقص مي‌دهند ﴿وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ﴾[2] أخسَر يعني خسارت وارد كرد، اينها كارشان اين است اين باسكولها هم همين طور است گاهي اكتيالش تام است كيلش ناقص, گاهي اتّزانش تام است وزنش ناقص آن وقتي كه مي‌خواهند تحويل بگيرند پر تحويل مي‌گيرند آن وقتي كه مي‌خواهند تحويل بدهند كم تحويل مي‌دهند ﴿إِذَا اكْتَالُوا عَلَي النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ﴾ اما ﴿وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ﴾ اين خطري است كه ذات اقدس الهي گذشته از ضرر دنيايي, تهديد جهنم را هم در سورهٴ مباركهٴ «مطففين» بيان كرده[3] و اينها جزء حكمتهاي عملي است.

 

 در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» گذشت كه فرمود اينكه مي‌گويند حكمت, حكمت دو قسم است مقداري به نظر و جهان‌بيني برمي‌گردد كه خدايي هست و قيامتي هست و وحي و نبوّتي هست و امامتي هست و رسالتي هست و ولايت اهل بيت است اينها به جهان‌بيني برمي‌گردد يك مقدار به حكمت عملي برمي‌گردد كه جهان‌داري است كه چگونه با مردم رفتار كنيد چگونه با خودتان رفتار كنيد چگونه با نظام رفتار كنيد چگونه با جامعه رفتار كنيد بعد از اينكه در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» بخش آن جهان‌بيني و توحيد و اينها را ذكر فرمود, آيه 35 فرمود: ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾ بعد از چند آيه فرمود: ﴿ذلِكَ مِمَّا أَوْحَي إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾[4] اينكه فرمود: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ﴾ اين همه‌اش فلسفه و كلام نيست يعني كاسبي كه عندالاكتيال و الكيل, عند الاتّزان و الوزن امين باشد در اين چهار جهت او حكيم است لازم نيست كسي حالا فلسفه بخواند لازم نيست تفسير بخواند اگر كسي به دين عمل كرده حكيم است حكمت عملي است ديگر حالا حكمت نظري نداشت, نداشت اينكه فرمود: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً﴾[5] همه‌اش مربوط به انديشه و نظر نيست يك كاسبِ امين، خيرِ كثير دارد يك كارمند امين، خير كثير دارد براي اينكه در چهار بخش پاك است هم در گرفتن و در دادن كِيلي هم در گرفتن و دادنِ وزني، فرمود: ﴿ذلِكَ مِمَّا أَوْحَي إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾ اگر خدا فرمود: ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[6] پاكيِ جامعه هم, طهارت جامعه هم, تقواي جامعه هم حكمت است منتها حكمت عملي است جامعه‌اي كه كم‌فروشي نكند گران‌فروشي نكند جامعه حكيم است اين جامعه يقيناً روي صلاح و فلاح را مي‌بيند.

﴿۱۸۰﴾ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ

﴿۱۸۰﴾ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ 

من در برابر اين دعوت پاداشي از شما نمي‏طلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالميان است. 

 

﴿۱۷۹﴾ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

﴿۱۷۹﴾ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ 

تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد. 

 

﴿۱۷۸﴾ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

﴿۱۷۸﴾ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ 

من براي شما رسول اميني هستم. 

They are an invitation to piety, emphasizing on their background of trustworthiness among people, and saying that their godly call has only spiritual motive and they demand no material wage for it from any one. This was for the sake that the pretext seekers and cynical ones might not misuse it.

﴿۱۷۷﴾ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ

﴿۱۷۷﴾ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ 

هنگامي كه شعيب به آنها گفت، آيا تقوي پيشه نمي‏كنيد؟ 

 وقتي نوبت به اصحاب اِيكه فرا مي‌رسد سخن از برادر نيست حوزه مأموريت وجود مبارك شعيب(سلام الله عليه) هم بخش مدين بود هم اَيكه, ايكه يك منطقه پردرختي است كه درختهاي او ملفوف و مُلتف و پيچيده و درهم است مردم آن منطقه پيوند نژادي با وجود مبارك شعيب نداشتند ولي مردم منطقه مدين پيوند نژادي داشتند آنجا كه سخن از مدين است مي‌فرمايد: ﴿وَإِلَي مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً﴾ آنجا كه سخن از ايكه است سخن از مدين نيست تعبير به برادر نكرده مثل همين سورهٴ مباركهٴ «شعراء» كه فرمود: ﴿كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ ٭ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ﴾ اما آنچه در سورهٴ مباركهٴ «هود» و مانند آن آمده است سخن از مدين است؛ آيه 84 سورهٴ «هود» اين است ﴿وَإِلَي مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً﴾ در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آيه 185 اين است ﴿وَإِلَي مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً﴾ [و نيز در آيه 36 سورهٴ «عنكبوت»] بنابراين حوزه رسالت وجود مبارك شعيب دو بخش داشت بخشي جزء هم‌نژاديها و قوميّت وجود مبارك شعيب بودند كه اهل مدين‌اند تعبير به برادر شده بخش ديگر كه اصحاب ايكه بودند تعبير به برادر نشده.

﴿۱۷۶﴾ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ

﴿۱۷۶﴾ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ 

اصحاب ايكه (شهري نزديك مدين) رسولان (خدا) را تكذيب كردند. 

آیه ۸۹ سوره هود بیان میکند که پیامبران در رابطه با پیامبران قبل از خود و قومشان با مردمشان صحبت میکردند شاید علت تکذیب مرسلین همین باشد که آنها می گفتند ما اصلا اونها را نیز قبول نداریم,

وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ ﴿۸۹﴾

و اي قوم من دشمني و مخالفت با من سبب نشود كه شما بهمان سرنوشتي كه قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح گرفتار شدند گرفتار شويد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست. (۸۹)

------------------

This great prophet lived in a land called Madyan (a city located in the south of Syria) and Aykah ( a town near Madyan).

Verse 78 from Surah Al-Hijr indicates that ’Aykah had been located in the way of those people who used to go from Mecca and Medina toward Syria.

 

وَإِنْ كَانَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ ﴿۷۸﴾

اصحاب الايكه (صاحبان سرزمينهاي پر درخت - قوم شعيب) مسلما قوم ستمگري بودند. (۷۸)

فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ ﴿۷۹﴾

ما از آنها انتقام گرفتيم و اين دو (قوم لوط و اصحاب ايكه) شهرهاي ويران شده شان بر سر راه آشكار است! (۷۹)

The Arabic word /’aykah/ originally means a place with condensed trees which usually called forest. The land which was near Madyan, because of having enough water and many trees, was named ‘’Aykah’. The frame of references shows that these people had a welfare life with abundant wealth, and perhaps it was for the same reason that they were in full pride and negligence.

The inhabitants of the thicket are sometimes thought to have been either part of the people of Midian or a separate people to whom Shuʿayb was sent as a prophet (Q), though their exact identity is unknown; see 29:36–37c ; cf. 50:12–14 . Al-Tha ʿ lab ī argues that since Shuʿayb is described as being sent to the people of Midian as their brother ( 29:36 ), but not described this way in the case of the inhabitants of the thicket, it means that Shu ʿ ayb was of Midian and the people of the thicket were a different people.

These verses present a summary of the story of Shuʿayb (Jethro, Reuel),who was one of the prophets of the Arabs.

 ﴿أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ﴾ را مذكر آورد براي اينكه بر خلاف قوم است قوم به تعبير جناب زمخشري چون تصغيرش «قُوَيْمِه» است تأنيث سماعي دارد و نيز به معناي جماعت و امّت است فعل مؤنث آورده شد فرمود: ﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ﴾ اما ﴿أَصْحَابُ﴾ نه تأنيث سماعي دارد نه تصغير سماعي دارد و مانند آن لذا ضمير مذكّر آورد

﴿۱۷۵﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

﴿۱۷۵﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ 

و پروردگار تو عزيز و رحيم است. 

And also what mercy is superior to this fact that His punishment does not involve both right doers and wrong doers; it is so that if there is a faithful family among thousand misguided families, He rescues these believers.

 

What a glory and might is higher than this that in a short moment He destroys the dwellings of those polluted persons so severely that there remains no effect from them. The land, which must be as a comfortable cradle for them, is commissioned for their death; and the enlivening rain is changed into the rain of fatal stones.

﴿۱۷۴﴾ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

﴿۱۷۴﴾ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ 

در اين (ماجراي قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتي است، اما اكثر آنها ايمان نياوردند. 

What a sign is more clear than that this event makes you acquainted with some important and helpful issues without that you need any personal experimentation.

Yes, the history of the ancient is an instructive lesson and a sign for the coming generations; it is not even an experience, because in experience one must bear some losses so that he obtains some results, but here we obtain the results from the losses of others.

﴿۱۷۳﴾ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ

﴿۱۷۳﴾ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ 

و باراني (از سنگ) بر آنها فرو فرستاديم، چه باران بدي بود اين باران انذار شدگان.

 

اين مطر و باران همان سجيل است، كه در سوره حجر در باره اش فرموده : (و امطرنا عليهم حجارة من سجيل ).

 

This rain is described as a rain of fire and sulfur (cf. Genesis 19:24 ; Th).

 

Verse No.82 from Surah Hud indicates that at first the cities of the people of Lut were destroyed, then a shower of pebbles, layer on layer, came down on them. As we mentioned in the commentary of that verse, the rain of stones was, perhaps, for this aim that their effects would be wiped out, too, and only a heap of stone and dust could be seen from those populated cities.

 

فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ ﴿۸۲﴾

When Our Decree issued, We turned (the cities) upside down, and rained down on them brimstones hard as baked clay, spread, layer on layer,- (۸۲)

 

نضد

روى هم چيدن. «نَضَدَ الْمَتاعَ: جَعَلَ بَعْضَهُ فَوْقَ بَعْضٍ» در نهج البلاغه خطبه 163 در باره طاوس فرموده: «وَنَضَّدَاَلْوانَهُ فى أَحْسَنِ تَنْضيدٍ» رنگهاى او را در بهترين تركيب رويهم قرار داده است. نضيد و منضود به معنى رويهم چيده شده است. [ق:10]. بوجود آورديم نخلهاى بلند را كه ميوه آنها رويهم چيده شده‏اند [واقعة:28-29]. در كنار درخت سدر كه شاخه‏اش بيخار يا از كثرت ميوه خم شده است و در كنار درخت موزى كه ميوه‏اش رويهم چيده شده است. * [هود:82]. مراد از «منضود» ظاهرا پى درپى باريدن سنگهاست يعنى بر آن شهر سنگهايى از سجيل پى درپى بارانديم در «سجل» احتمال داده‏ايم كه سجيل به معنى پى درپى باشد ولى لفظ «منضود» اين احتمال را تضعيف مى‏كند به نظر مى‏آيد مراد از آن سنگهاى سخت باشد كه قول ابوعبيده است يعنى سنگهايى از جنس سنگهاى سخت كه پى درپى مى‏باريدند.

﴿۱۷۲﴾ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ

﴿۱۷۲﴾ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ 

سپس ديگران را هلاك كرديم. 

تَدمير همان اهلاك است دمارشان را در آورديم هم سنگ‌بارانشان كرديم هم زمين دهن باز كرد و اينها را فرو برد

﴿۱۷۱﴾ إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ

﴿۱۷۱﴾ إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ 

جز پير زني كه در ميان آن گروه باقي ماند. 

 

كلمه (غابر) - به طورى كه گفته اند - به معناى كسى است كه بعد از رفتن همراهانش در جاى خود بماند،

Some commentators mention here that she (i.e., Lot’s wife) was punished because she pointed out the guests to the inhabitants of the city, while others mention some details of the story as described in Genesis 19, namely, that she was turned into a pillar of salt, though such details are not mentioned in the Quran.

 

به نظرم میرسد "الا" در اینجا مانند "الا" در مورد فرشتگان و شیطان در ماجرای سجده به حضرت آدم باشد.نه اینکه به جز یکی از فرشتگان که شیطان باشد. اینجا هم نه اینکه اهل لوط به جز یکی از آنها که همسر لوط باشد. زیرا به تعبیر قرآن در مورد حضرت نوح که پسر او از اهلش نیست اینجا نیز همسر نوح از اهل او نیست.  و در حقیقت حضرت لوط هم برای اهل خود دعا کرد و مستجاب شد.

﴿۱۷۰﴾ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ

﴿۱۷۰﴾ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ 

ما او و خاندانش را همگي نجات داديم. 

 

﴿۱۶۹﴾ رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ

﴿۱۶۹﴾ رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ

پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مي‏دهند رهائي بخش. 

يعنى پروردگارا مرا و اهلم را از اينكه پيش رويم و بيخ گوشم لواط مى كنند و يا از اينكه و بال عملشان و عذابى كه خواه ناخواه به ايشان مى رسد، نجاتم بده.

و اگر در اينجا تنها خودش و اهلش را ذكر كرد، براى اين بود كه كسى از اهالى قريه به وى ايمان نياورده بود، همچنان كه خداى تعالى درباره آنان فرمود: (فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين ).

سوره ۲۳: المؤمنون

خداوند از پیامبر هم در قرآن می خواهد که اینگونه دعا نمیاد

قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ ﴿۹۳﴾

بگو پروردگارا! اگر بخشي از عذابهائي را كه به آنها وعده داده شده به من نشان دهي …

 (۹۳) رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

﴿۹۴﴾پروردگارا! مرا (در اين عذابها) با قوم ستمگر قرار مده. (۹۴)

 وَإِنَّا عَلَى أَنْ نُرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ ﴿۹۵﴾

و ما قادريم آنچه را به آنها وعده مي‏دهيم به تو نشان دهيم. (۹۵)

﴿۱۶۸﴾ قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقَالِينَ

﴿۱۶۸﴾ قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقَالِينَ 

گفت: من (به هر حال) دشمن اعمال شما هستم. 

كلمه (قالى ) به معناى مبغض و دشمن است و مقابله تهديد قوم كه گفتند: تو را تبعيد مى كنيم به مثل چنين كلامى كه (من دشمن عمل شمايم ) و اينكه اصلا متعرض جواب از تهديد ايشان نشد، معنا را چنين مى كند كه : من از تبعيد شما هيچ بيم ندارم و ابدا در فكر و انديشه آن نيستم، بلكه همه غصه من در اين است كه چرا شما چنينيد، و عملتان را دشمن مى دارم و بسيار علاقه مند به نجات شما هستم، نجات از و بال اين عمل كه خواه ناخواه روزى گريبانتان را مى گيرد و به همين جهت دنبال آن فرمود: (رب نجنى و اهلى مما يعملون ).

The Qur’anic word /qalin/ is usually used for an intensive opposition and expression of anxiety which comes from the depth of soul.

قلى

بغض شديد «قَلاهُ يَقْليهِ وَ يَقْلُوهُ: اَبْغَضَهُ وَ كَرِهَهُ غايَةَ الْكَراهَةِ» اقرب قيد ترك كردن را نيز افزوده [ضحى:3]. پروردگارت تو را ترك نكرده و دشمن نداشته ظهور آيه در مطلق بغض است نه بغض شديد در مجمع از ابن عباس نقل شده مدت پانزده روز از رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» وحى قطع گرديد مشركان گفتند: پروردگار محمد او را ترك كرده و دشمن داشته است اگر كارش از جانب خدا بود وحى قطع نمى‏شد سوره ضحى در اين باره نازل شد. اقوال ديگرى نيز نقل شده است. دقت در آيات سوره مى‏رساند: چيزى در ميان بوده كه احتمال مى‏رفت خدا آن حضرت را ترك كرده است. در صافى نقل شده: جبرئيل پس از آوردن اقرء باسم تاخير كرد خديجه به آن حضرت گفت شايد پروردگارت ترا ترك كرده كه وحى نمى‏فرستد لذا اين سوره نازل شد. (واللَّه‏اعلم). [شعراء:168]. گفت من به اين عمل شما از دشمنانم.

 

It is interesting that Lut says he is the enemy of their doings; that is he had not any enmity with those people, but their deed was shameful; and if they left those actions he would be a sincere friend of them.

﴿۱۶۷﴾ قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ

﴿۱۶۷﴾ قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ 

گفتند: اي لوط اگر از اين سخنان خودداري نكني از اخراج شوندگان خواهي بود. 

 

درباره نوح چون هم‌شهريشان بود براي آن منطقه بود گفتند اگر دست برنداري ﴿لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ﴾[24] اما نسبت به لوط چون اهل اين شهر نبود و مهمان اين شهر بود گفتند: ﴿لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ﴾ تو را از شهرمان بيرون مي‌كنيم

 

اين معنا را در جاى ديگر از قوم لوط نقل فرموده كه گفتند: (اخرجوا آل لوط من قريتكم ).

 

 

In some other places of the Holy Qur’an we read that they fulfilled this threat and they ordered that Lut’s family to be expelled out of the city, because they were clean and did not commit sin:

“...they said: 'Expel them from your town: verily they are a people (who seek) to purify (themselves)’.”1

 

 

إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ﴿۸۱﴾

شما از روى شهوت به جاى زنان با مردان درمى ‏آميزيد آرى شما گروهى تجاوزكاريد (۸۱)

 وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ﴿۸۲﴾

ولى پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند آنان را از شهرتان بيرون كنيد زيرا آنان كسانى‏ اند كه به پاكى تظاهر مى كنند (۸۲)

 

The misguided and deviated people sometimes reach a point that having piety and chastity is a fault among them and impurity and immorality is an honour for them. This is the evil end of a society that goes hurriedly towards corruption.

 

“...you shall surely be of those who are expelled”

that this mischievous group of people had formerly expelled some pure persons whom they saw as troublesome for their ugly deeds. They threatened Lut, too, and said if he continued his way, his fate would also be like them.

﴿۱۶۶﴾ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ

 ﴿۱۶۶﴾ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ

و همسراني را كه خدا براي شما آفريده است رها مي‏كنيد؟ شما قوم تجاوزگري هستيد. 

 

مستحضريد كه زوجه مثل زوج آن فصاحت را ندارد لذا در قرآن كريم اصلاً كلمه زوجه يا زوجات به كار نرفته همه‌اش زوج و ازواج به كار رفته ﴿اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ﴾[22] ، مرد زوج زن است زن زوج مرد است در فارسي نيازي به تاء نيست در عربي هم بعضي از كلمات نيازي به تاء نيست حالا ما خيال كرديم همان طوري كه عمّه را عمّه مي‌گوييم خواهر را بايد همشيره بگوييم خب مگر فارسي تاء تأنيث قبول مي‌كند همشير ديگر, در عمو و عمه خب چون عمه عربي است بله جا براي تاء تأنيث است اما در همشير تاء تأنيث براي چه؟! زوج هم معنايش اين است كه اگر كنار او قرار بگيرد مي‌شود دوتا. حالا گاهي هم براي اينكه اشتباه نشود زوجه مي‌گويند ولي غرض اين است كه تعبير صحيح همان زوج است.

 ﴿بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ﴾ اين با جمله اسميه با تعبير ﴿عَادُونَ﴾ نشان مي‌دهد كه اين نهايت مبالغه است در تعدّي و تجاوز اينها همان كاري كه شيطان گفته كه من اينها را مي‌گويم ﴿فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾[23] اين يكي از مصاديق تغيير نظام خلقت است.

حرف خود قوم لوط است كه گفته شما مقدس‌نمايي مي‌كنيد ﴿إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ﴾[8] خب اينها كه به حضرت لوط(سلام الله عليه) و مؤمنان به او اهانت مي‌كردند چه مي‌گفتند؟ جريانش را كه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» و اينها خوانديم فرمود شما مقدس‌نمايي مي‌كنيد شما عقب‌افتاده‌ايد شما چه حرف مي‌زنيد حرفي براي گفتن نداريد بي‌خود خودتان را به طهارت مي‌زنيد اين يك امر فطري است امر علمي است بشر پذيرفته آن وقت هم همين حرف را مي‌گفتند خب اين دنيايي كه جايزه صلح نوبل را به اشقي‌الأشقيا مي‌دهد حقوق بشر را هم به اشقي‌الأشقيا مي‌دهد خب اين شما توقع داريد فرهنگ‌سازي نكند كار قوم لوط را رايج نكند علمي نكند. قصّه‌اي را  مرحوم بوعلي نقل كردند كه برخي از حيوانات چشمشان را بستند كه با محارمشان جمع بشوند وقتي اين حيوان چشم باز كرد آن قدر خودش را به زمين زد تا هلاك شد حيوانات هم اين كار را نمي‌كنند. آري ممكن است همان طوري كه چهارتا انسان را در اثر بدآموزي بيراهه ببرند چهارتا حيوان دست‌آموز را هم ممكن است بيراهه ببرند اما كفي بذلك فخرا, حرفي از حرف وحي بالاتر نيست فرمود: ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلاً﴾[9] اين مي‌فرمايد اين بر خلاف فطرت است فطرت نيازي دارد ذات اقدس الهي آن را هم آفريده ﴿تَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ﴾[10] اين نيازها را از راه صحيح برطرف كرده حالا اينها آمدند از راه غير صحيح دارند نيازشان را به نحو كاذب برطرف مي‌كنند

The punishment of the person who commits it is slaughter.This deed is so hideous and indecent that even if a person has sexual intercourse with an animal, the flesh of that animal is religiously forbidden to be consumed.

كلمه (تذرون ) به معناى (تتركون ) است، يعنى زنان را رها مى كنيد، و اين كلمه ماضى ندارد، يعنى از ماده (ذرو) ماضى ساخته نشده است.

 

 

در جمله (ما خلق لكم ) آنچه به ذهن نزديكتر است اين است كه مراد از آن عضوى است از زنان كه با ازدواج براى مردان مباح مى شود

و اما اينكه بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه مراد از لفظ (ما) زنان، و جمله (من ازواجكم ) بيان آن باشد، احتمالى است بعيد.

 

(بل انتم قوم عادون ) - يعنى بلكه شما مردمى متجاوز و خارج از آن حدى هستيد كه فطرت و خلقت برايتان ترسيم كرده. پس ‍ اين جمله در معناى آيه (انكم لتاتون الرجال و تقطعون السبيل ) مى باشد.

پس، از همه مطالب گذشته روشن شد كه كلام خداى تعالى بر اساس حجتى برهانى است كه به آن حجت اشاره فرموده است.

 

سوال

سوالی که اینجا ایجاد میشود این است که یکی از مشکلات حضرت لوط ادامه نسل بشر است. آیا میتوان در جاهایی که رشد جمعیت هست این کار را انجام داد. آیا میتوان از طریق دیگر بچه دار شد و این مشکل را حل کرد کما اینکه هم اکنون این گونه در حال انجام است مثل رحم اجاره ای ولی زمان حضرت لوط این دو مورد نبود.

ایه مورد نظر در سوره عنکبوت شاید به معنی قطع نسل نباشد بلکه قطع طریق درست برای ادامه نسل باشد.

﴿۱۶۵﴾ أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ

﴿۱۶۵﴾ أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ 

آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور مي‏رويد؟ (اين زشت و ننگين نيست ؟). 

كلمه (عالمين ) به معناى جماعتى از مردم است.

 يك بيان نوراني از امام رضا(سلام الله عليه) است كه حضرت فرمود: «كلّما أحدثَ العبادُ مِن الذّنوب ما لم يَكونوا يعمَلون أحدَثَ الله لهم مِن البلاء ما لم يكونوا يَعرِفون»[7] اين از بيانات نوراني آن حضرت است كه مرحوم كليني نقل كرده يعني هر وقت مردم يك گناه بي‌سابقه انجام بدهند يك بلا و عذاب بي‌سابقه‌اي هم دامنگير آنها مي‌شود الآن شما ببينيد اين مشكل ايدز و امثال ايدز اين بيماريها خب قبلاً اصلاً سابقه نداشت نه اينكه قبلاً بود و نمي‌توانستند معالجه كنند گناهان بي‌سابقه باعث اين عذابها و دردها و بلاهاي بي‌سابقه است اين‌چنين نيست كه انسان يك چيز جدايي در عالَم باشد حوادث عالم در انسان مؤثر است اعمال انسان در حوادث مؤثر است اين طور نيست كه اين بيگانه باشد و عالم از او بيگانه همان طوري كه رخدادهاي جهان در تصميم‌گيريهاي انسان در كيفيت زندگي انسان مؤثر است اعمال انسان هم در پيدايش حوادث مؤثر است.

 اين بخش مكرّر در قرآن كريم گذشت كه فرمود اگر مردم عمل صالح داشته باشند ايمان داشته باشند بيراهه نروند راه كسي را نبندند ما باران به موقع مي‌فرستيم بركات آسماني بركات زميني نصيبشان مي‌كنيم ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ﴾[8] فرمود اگر اينها مردان صالح باشند به خدا و قيامت اعتقاد داشته باشند ايمان داشته باشند ما فصول چهارگانه اينها را تنظيم مي‌كنيم.

 

خب اگر فرمود: ﴿وَقَدَّرَ فِيهَا اقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ﴾[9] يعني «في أربعة فصول» در قرآن فرمود اگر شما به‌راه بوديد اين نعمتها هست خدا به عدد عطش هر گياهي يك قطره مي‌فرستد منتها اگر يك جامعه لايق بودند اين باران را براي آنها مي‌فرستد وگرنه به درياها راهنمايي مي‌كند فرمود ما بايد فرمان بدهيم به اين بادها كه ابرهاي باردار را كجا زايمان كنند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ﴾[10] كار ماست بنابراين اين‌چنين نيست كه دعاي باران بي‌اثر باشد نماز استثقا بي‌اثر باشد سخن صريح ذات اقدس الهي اين است كه اينها چون بيراهه رفتند ما نعمتهايمان را كم كرديم اگر به‌راه باشند ﴿لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّماءِ﴾ خب اين هست حالا كه اين‌چنين است بيان نوراني امام رضا(سلام الله عليه) اين است كه اگر يك وقت جامعه‌اي گناه جديد انجام داد گرفتار يك عذاب جديد مي‌شود لوط(سلام الله عليه) به قومش فرمود اين گناهتان بي‌سابقه است

حالا اینجا این سوال مطرح میشود که چرا بعضی کشورها در گناه غرق هستند و کشورشون پر از نعمت هم هست

جواب آقای قراتی این هست که بعضی وقتها چایی از دستمون میریزه روی عینک, لباس سفید و فرش تو خونمون. عینک رو سریع تمیز میکنیم چون جلوی دیدمون هست,لباس سفید هم چون سفید است رفتیم تو خونه مشت و مال میدیم تا تمیز بشه ولی فرش رو که رنگش تیره است رو میزاریم آخر سال با چوب میزنیمش. هر چقدر انسان نزدیک تر و سفید تر باشد خداوند تمیز کردن آن رو سریعتر انجام میدهد

 

اين ﴿مِنَ الْعَالَمِينَ﴾ ما در ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ﴾[11] از كلمه ﴿الْعالَمِينَ﴾ چه مي‌فهميم؟ يعني عالَم انسانها يا نه, مطلق عوالم؛ عالم جن يك صورت دارد عالم حيوانات دريايي يك صورت دارد پرندگان يك صورت دارند حيوانات وحشي يك صورت دارند حيوانات حلال‌گوشت يك صورت دارند هر كدام يك عالمي دارند خدا ربّ‌العالمين است بيان نوراني حضرت لوط(سلام الله عليه) اين بود كه كاري شما كرديد كه هيچ كس نكرده و نمي‌كند نه جنها مي‌كنند نه سگها مي‌كنند نه خوكها مي‌كنند شما از اين حيوان‌شناس‌ها سؤال كنيد آيا سگ نر با سگ نر جمع مي‌شود يا نه؟! بيان حضرت لوط اين بود كه كاري كرديد كه هيچ كسي نمي‌كند نه تنها انسانها; ﴿مِنَ الْعَالَمِينَ﴾. اينكه ذات اقدس الهي درباره برخي از انسانها فرمود: ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾

 

 شما كاري كرديد كه نه پرنده مي‌كند نه درنده مي‌كند نه صحرايي مي‌كند نه دريايي مي‌كند ﴿مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ﴾ آخر اين چه كاري است داريد مي‌كنيد؟! اين ﴿فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾[15] را كه شيطان تهديد كرده احياناً مي‌تواند يكي از مصاديق تغيير خلقت هم همين كار باشد در قرآن كريم فرمود: ﴿تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ﴾[16] راه را مي‌بنديد براي اينكه ازدواج و نكاح براي حفظ نسل است اينكه نسل توليد نمي‌كند.

 

سوره ۴: النساء - جزء ۵ - ترجمه مکارم شیرازی

لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا ﴿۱۱۸﴾

خداوند او را از رحمت خويش بدور ساخته و او گفته است كه از بندگان تو سهم معيني خواهم گرفت. (۱۱۸)

 وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا ﴿۱۱۹﴾

و آنها را گمراه ميكنم و به آرزوها سرگرم مي‏سازم و به آنها دستور مي‏دهم كه (اعمال خرافي انجام دهند و) گوش چهارپايان را بشكافند و آفرينش (پاك) خدائي را تغيير دهند، (فطرت توحيد را به شرك بيالايند) و آنها كه شيطان را به جاي خدا ولي خود برگزينند زيان آشكاري كرده‏ اند. (۱۱۹)

 يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰﴾

شيطان به آنها وعدهها(ي دروغين) ميدهد و به آرزوها سرگرم ميسازد و جز فريب و نيرنگ به آنها وعده نمي‏دهد. (۱۲۰)

 

وجود مبارك لوط فرمود در همه عوالم شما بگرديد اين كار را نمي‌بينيد اگر [حضرت لوط] پيغمبر نبود كه خب آدم مي‌گفت شما از كجا مي‌گوييد در حيوانات نيست در جنها نيست اين چون كلام الله است ديگر همان طوري كه در سورهٴ «فجر» فرمود: ﴿الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلاَدِ﴾[21] ما با ضرس قاطع پذيرفتيم چرا چون كلام كسي است كه از كلّ جهان خبر دارد او فرمود در جهان اين طرزي كه عاد ساخته بودند بي‌سابقه است ما هم مي‌گوييم سمعاً و طاعتاً اين بيان مبارك لوط پيغمبر كه فرمود احدي از عالمين اين كار را كرده و نمي‌كند مي‌گوييم حق است و درست است براي اينكه اين از وحي خبر مي‌دهد از تجربه خبر نمي‌دهد

﴿۱۶۴﴾ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ

﴿۱۶۴﴾ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ 

من از شما اجري نمي‏خواهم اجر من فقط بر پروردگار عالميان است. 

 

﴿۱۶۳﴾ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ

﴿۱۶۳﴾ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ 

تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد. 

 

﴿۱۶۲﴾ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

﴿۱۶۲﴾ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ 

من براي شما رسول اميني هستم. 

قرآن كريم از انبيا(عليهم السلام) اين سه مطلب را بازگو مي‌كند كه همه اينها فرمودند ما گذشته خوبي داشتيم همه اينها فرمودند ما آينده خوبي داريم همه اينها فرمودند ما حرف خوبي مي‌زنيم اين براي آن است كه در موقع پذيرش مردم دو عنصر لازم است يكي مشروعيّتش كه از طرف خداي سبحان است يكي مقبوليّتش كه شناخت مردم است طبق سابقه و امثال ذلك و لوط گرچه از آن قوم نبود ولي مدّتها در بين آن مردم زندگي كرد مردم هم او را به عظمت شناختند كه مقبوليّت رهبران از همين راه تأمين مي‌شود.

﴿۱۶۱﴾ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ

﴿۱۶۱﴾ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ 

هنگامي كه برادرشان لوط به آنها گفت آيا تقوي پيشه نمي‏كنيد؟ 

 

﴿۱۶۰﴾ كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ

 ﴿۱۶۰﴾ كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ

قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند. 

 

Although he was living at the same time with Abraham (as), the statement of his life story has not been mentioned next to that of Abraham’s, for the Qur’an is not a history book that explains the events one after another.

As it was mentioned formerly, too, the application of the Qur’anic word /mursalin/ (messengers), in the plural form, is either for the unity of the call of the prophets, that rejecting one of them is counted as the rejecting all of them; or, in fact, they believed in none of the former prophets, either.

﴿۱۵۹﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

﴿۱۵۹﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ 

پروردگار تو عزيز و رحيم است. 

 

﴿۱۵۸﴾ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ

﴿۱۵۸﴾ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ 

عذاب الهي آنها را فرو گرفت، در اين آيت و نشانه‏ اي است ولي اكثر آنها مؤ من نبودند. 

 

لام (العذاب )، لام عهد است، يعنى آن عذاب موعود، ايشان را گرفت، چون از آيات سوره هود بر مى آيد كه صالح (عليه السلام) ايشان را وعده نزول عذابى داده بود، كه بعد از سه روز مى رسد. و بقيه الفاظ آيه روشن است.

سوره هود:

فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ ﴿۶۵﴾

(اما) آنها آن را از پاي در آوردند و او به آنها گفت (مهلت شما تمام شده) سه روز در خانه‏ هاتان متمتع گرديد (و بعد از آن عذاب الهي فرا خواهد رسيد) اين وعده‏ اي است كه دروغ نخواهد بود. (۶۵)

فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ ﴿۶۶﴾

هنگامي كه فرمان ما (دائر به مجازات اين قوم) فرا رسيد صالح و كساني را كه با او ايمان آورده بودند به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوائي آن روز رهائي بخشيديم چرا كه پروردگارت قوي و شكست ناپذير است. (۶۶)

وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿۶۷﴾

و آنها را كه ستم كرده بودند صيحه (آسماني) فرو گرفت و در خانه‏ هايشان به روي افتادند و مردند! (۶۷)

كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ ﴿۶۸﴾

آنچنان كه گوئي هرگز ساكن آن ديار نبودند بدانيد قوم ثمود پروردگارشان را انكار كردند دور باد قوم ثمود (از رحمت پروردگار!). (۶۸)