(69) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَي فَبَرَّأَهُ اللَّهُ
(69) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَي فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهاً
(۶۹) اي كساني كه ايمان آورده ايد همانند كساني نباشيد كه موسي را آزار دادند و خداوند او را از آنچه در حق او ميگفتند مبرا ساخت، و او نزد خداوند آبرومند (و گرانقدر) بود.
به دنبال بحثهائى كه پيرامون احترام مقام پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و ترك هر گونه ايذاء نسبت به آن حضرت در آيات گذشته آمد، در اينجا روى سخن را به مؤ منان كرده مى گويد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد مانند كسانى نباشيد كه (حضرت موسى ) را اذيت و آزار كردند، اما خدا او را از همه نسبتهاى ناروا مبرا و پاك نمود، و او در پيشگاه خدا آبرومند و بزرگ منزلت بود)
سوره ۳۳: الأحزاب
… وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ … ﴿۵۳﴾
… شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد … ﴿۵۳﴾
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا ﴿۵۷﴾
آنها كه خدا و پيامبرش را ايذاء ميكنند خداوند آنها را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ميسازد، و براي آنان عذاب خوار كننده اي آماده كرده است. (۵۷)
انتخاب حضرت موسى از ميان تمام پيامبرانى كه مورد ايذاء قرار گرفتند بخاطر آن است كه موذيان بنى اسرائيل بيش از هر پيامبرى او را آزار دادند، بعلاوه آزارهائى بود كه بعضا شباهت به ايذاء منافقان نسبت به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اسلام داشت .
در اينكه منظور از ايذاء حضرت موسى (عليه السلام ) در اينجا چيست ؟ و چرا قرآن آن را به صورت سربسته بيان كرده ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، و احتمالات گوناگونى در تفسير آيه داده اند از جمله :
1 - طبق روايتى حضرت موسى (عليه السلام ) و هارون (عليه السلام ) بر فراز كوه رفتند و هارون بدرود حيات گفت ، شايعه پراكنان بنى اسرائيل مرگ او را به موسى (عليه السلام ) نسبت دادند، خداوند حقيقت امر را روشن ساخت و مشت شايعه سازان را باز كرد.
2 - قارون براى اينكه تسليم قانون زكات نشود، و حقوق مستمندان را نپردازد، توطئه اى چيد كه زن بدكاره اى در ميان جمعيت برخيزد و حضرت موسى (عليه السلام ) را متهم به روابط نامشروع با خود كند كه به لطف الهى نه تنها اين توطئه مؤ ثر نيفتاد بلكه همان زن به پاكى حضرت موسى (عليه السلام ) و توطئه قارون گواهى داد.
3 - گروهى از دشمنان حضرت موسى (عليه السلام ) او را متهم به سحر و جنون و دروغ بستن بر خدا كردند، اما خداوند به وسيله معجزات باهرات او را از اين نسبتهاى ناروا مبرا ساخت .
4 - جمعى از جهال بنى اسرائيل او را متهم به داشتن پاره اى از عيوب جسمانى مانند برص و غير آن كردند، زيرا او به هنگامى كه مى خواست غسل كند و خود را شستشو دهد هرگز در برابر ديگرى برهنه نمى شد، اما روزى هنگامى كه مى خواست در گوشه اى دور از جمعيت غسل كند لباس خود را بر قطعه سنگى گذاشت اما سنگ به حركت درآمد و لباس حضرت موسى را با خود برد، و بنى اسرائيل بدن او را ديدند كه هيچ عيب و نقصى نداشت !
5 - بهانه جوئيهاى بنى اسرائيل يكى ديگر از عوامل آزار حضرت موسى (عليه السلام ) بود گاه تقاضا مى كردند خدا را به آنها نشان دهد، گاه مى گفتند غذاى يكنواخت (من و سلوى ) براى ما مناسب نيست ، و گاه مى گفتند ما حاضر نيستيم وارد بيت المقدس شويم و با (عمالقه [ ع َ ل ِ ق َ ] ) بجنگيم ، تو و پروردگارت برويد و آنجا را فتح كنيد تا ما وارد شويم ؟
اما آنچه نزديكتر به معنى آيه است اينست كه آيه شريفه يك حكم كلى و جامع را بيان مى كند، زيرا بنى اسرائيل از جنبه هاى مختلف حضرت موسى (عليه السلام ) را ايذاء كردند، ايذاءهائى كه بى شباهت به آزار بعضى از مردم مدينه نسبت به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نبود، و مانند پخش شايعات و نقل اكاذيب و نسبت ناروائى كه به همسر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دادند كه شرح آن در تفسير سوره نور گذشت (برخی مواقع به جای کوبیدن و پایین آوردن مقامی به صورت مستقیم وابستگان آن مقام کوبیده میشوند که از این طریق آن مقام مورد حمله قرار میگیرد. ) و خرده گيريهائى كه در مورد ازدواج پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با زينب داشتند و مزاحمتهائى كه در خانه او و يا به هنگام صدا زدن نامؤدبانه نسبت به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ايجاد مى كردند.
از اين آيه مى توان استفاده كرد كه هر گاه كسى در پيشگاه خدا وجيه و صاحب قدر و منزلت باشد خدا به دفاع از او در برابر افراد موذى كه نسبتهاى ناروا به او مى دهند مى پردازد، تو پاك باش و وجاهت خود را در پيشگاه خدا حفظ كن ، او نيز به موقع, پاكى تو را برملا مى سازد هر چند بدخواهان در متهم ساختن تو بكوشند.
نظير اين معنى را در داستان يوسف صديق پاكدامن مى خوانيم كه چگونه خدا او را از تهمت بزرگ و خطرناك همسر عزيز مصر مبرا ساخت .
سوره ۱۲: يوسف
وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۲۵﴾
و هر دو بسوي در دويدند (در حالي كه همسر عزيز، يوسف را تعقيب ميكرد) و پيراهن او را از پشت پاره كرد و در اين هنگام آقاي آن زن را دم در يافتند! آن زن گفت: كيفر كسي كه نسبت به اهل تو اراده خيانت كند جز زندان و يا عذاب دردناك چه خواهد بود؟! (۲۵)
قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۶﴾
(يوسف) گفت او مرا با اصرار بسوي خود دعوت كرد و در اين هنگام شاهدي از خانواده آن زن شهادت داد كه اگر پيراهن او از پيش رو پاره شده آن زن راست ميگويد و او از دروغگويان است. (۲۶)
وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۲۷﴾
و اگر پيراهنش از پشت سر پاره شده آن زن دروغ ميگويد و او از راستگويان است. (۲۷)
فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ ﴿۲۸﴾
هنگامي كه (عزيز مصر) ديد پيراهن او (يوسف) از پشت سر پاره شده گفت اين از مكر و حيله شماست كه مكر و حيله شما زنان عظيم است. (۲۸)
سوره ۱۹: مريم
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿۲۷﴾
(مريم) او را در آغوش گرفته به سوي قومش آمد، گفتند: اي مريم! كار بسيار عجيب و بدي انجام دادي! (۲۷)
يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿۲۸﴾
اي خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدي بود، و نه مادرت زن بدكاره اي! (۲۸)
فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿۲۹﴾
(مريم) اشاره به او كرد، گفتند ما چگونه با كودكي كه در گاهواره است سخن بگوئيم؟! (۲۹)
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿۳۰﴾
(ناگهان عيسي زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدايم به من كتاب (آسماني) داده و مرا پيامبر قرار داده است. (۳۰)
ذكر اين نكته نيز لازم به نظر مى رسد كه اين خطاب مخصوص مؤمنان زمان پیامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) نبود، ممكن است كسانى بعد از او قدم به عرصه وجود بگذارند اما كارى كنند كه روح مقدسش آزرده شود، آئين او را كوچك بشمرند، زحمات او را بر باد دهند، مواريث او را به فراموشى بسپارند آنها نيز مشمول اين آيه خواهند بود.
لذا در بعضى از روايات كه از طرق اهل بيت (عليهم السلام ) وارد شده مى خوانيم : آنها كه على (عليه السلام ) و فرزندان او را آزار دادند مشمول اين آيه اند.
آخرين سخن در تفسير آيه اينكه با توجه به حالات پيامبران بزرگ كه از زخم زبان جاهلان و منافقان در امان نبودند نبايد انتظار داشت كه افراد پاك و مؤمن هرگز گرفتار اينگونه اشخاص نشوند، چنانكه امام صادق (عليه السلام ) مى گويد: ان رضا الناس لا يملك و السنتهم لا تضبط: (خوشنودى همه مردم را نمى شود به دست آورد، و زبان مردم را نمى توان بست )... امام در پايان اين حديث مى افزايد: (آيا موسى را متهم به عيوبى نكردند؟ و آزار ندادند؟ تا اينكه خداوند او را تبرئه كرد).
در اين آيه مومنين را نهى مى فرمايد از اينكه مانند بعضى از بنى اسرائيل باشند، و با پيغمبرشان عملى انجام دهند كه آنان انجام دادند، يعنى پيغمبرشان را اذيت كنند.
و مراد از اين اذيت مطلق آزارهاى زبانى، و يا عملى نيست، گرچه مطلق آزار پيامبران حرام و مورد نهى است، ولى در خصوص آيه به قرينه جمله (فبراه الله - خدا تبرئه اش كرد) مراد آزار از ناحيه تهمت و افتراء است، چون اين اذيت است كه رفع آن محتاج به تبرئه خدايى است.
و شايد علت اينكه از بيان آزار بنى اسرائيل نسبت به موسى (عليه السلام) سكوت كرد، و نفرموده كه آزارشان چه بوده، مضمون آن حديث را تاييد كند، كه فرمود: بنى اسرائيل اين تهمت را به موسى زدند، كه وى آنچه مردان دارند ندارد، و خدا هم موسى را از اين تهمت تبرئه كرد.
و اما در خصوص رسول گرامى اسلام، و اينكه تهمتى كه به وى زدند چه بوده ؟ بهترين وجهى كه ذكر كرده اند اين است كه آيه شريفه اشاره است به تهمتهايى كه به آن جناب در خصوص داستان زيد و زينب زدند، و بعيد نيست كه چنين باشد، چون در روايات بسيارى كه در اين قصه وارد شده، مطالبى است كه با قداست ساحت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مناسبت ندارند.
(و كان عند الله وجيها) - يعنى او نزد خدا صاحب جاه و آبرو، و مقام و منزلت بود، و اين جمله علاوه بر اينكه به طور اجمال مشتمل بر تبرئه موسى است، تبرئه را نيز تعليل مى كند، و بيان مى نمايد كه چرا خدا او را تبرئه كرده.
در مجموع دو عبارت در این آیه نشان میدهد که این هر نوع اذیت و آزاری را شامل نمیشود یکی عبارت يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا است (یعنی قضیه در مورد شک و اذیت و آزار در نبوت نیست) و دیگری فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا میباشد (یعنی قضیه تهمت است که نیاز به برائت دارد).